Maybe a badqueen?

Everything is red and blue
۲۷ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است
bad girl
bad girl شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۳۱ ب.ظ

mad kook

بدن بی جون تهیونگ روی تخت بود،جونگکوک پشت پنجره‌ی اتاقشون ایستاده بود و به آسمونِ قرمز رنگ نگاه میکرد.
- خوش شانس بودی،هوا قرمزه و انگار قراره برف سنگینی بباره...عاشق برف بودی و منم عاشق اینکه زیر برف بهت نگاه کنم
همونطور که قطره‌ی اشکش رو گونه‌ش میچکید لبخند کمرنگی زد و ادامه داد:
- خونه‌ی خالی بدون تو ترسناک بنظر میرسه اما برای من ترسناک ترین چیز این بود که رهات کنم و بعدها تورو با یکی دیگه ببینم،من از اینکه توی زندگیت نباشم میترسیدم...
سمت تهیونگ برگشت و همونطور که اشکاش رو پاک میکرد فریاد زد:
- تهیونگ من میترسیدم...میترسیدم روزی برسه که توی خیابون درحالیکه به راحتی فراموشم کردی و دستای یکی دیگه رو گرفتی ببینمت...میترسیدم توی خانواده‌ی جدیدت از خانواده‌ی دونفره‌مون خوشحال تر باشی...تهیونگ من از نداشتنت میترسیدم
به هق هق افتاده بود و حتی از نزدیک شدن به بدن بی جون تهیونگ میترسید،هشت روز گذشته با سمی که تهیه کرده بود نقشه‌ی قتل همسرش رو کشیده بود و حالا بعد از گذشت هشت روز همسرش رو برای همیشه از دست داده بود و صادقانه تنها پشیمونی‌ای که داشت غمِ ندیدنش بود وگرنه هیچ پشیمونی‌ای نداشت!
شیشه‌ی شراب قرمز رنگ رو از روی میز کنارش برداشت و گیلاسش رو پر کرد،قدمای لرزونش رو سمت تهیونگ برداشت و طولی نکشید تا کنارش روی تخت بشینه و به چهره‌ی رنگ پریده‌ش خیره بشه.

 

- یه شاتش با مقداری که توی هشت روز گذشته بهت دادم برابری میکنه،میگن اول قلبت می‌ایسته و فقط چند ثانیه طول میکشه تا بمیری،میتونم امیدوارباشم توی اون چند ثانیه که مغزت هوشیار بود بمن فکر کرده باشی؟

 

انگشت اشاره‌ش رو روی گونه‌ی سرد تهیونگ کشید و همونطور که نوازشش میکرد گفت:

 

- بهت گفته بودم امیدوارم دیگه همدیگه رو نبینیم نه؟ ولی کاش دوباره همدیگه رو ببینیم و اونموقع دیگه عاشقت نمیشم...به راحتی از کنارت رد میشم و توجهی به عطرت نمیکنم...این عشق ارزش دوباره شعله ور شدن رو نداره اما دلم برای چشمات تنگ میشه...

 

سعی کرد نفس عمیقی بکشه اما سم لعنتی داشت اثرش رو میذاشت،پاهاش داشتن بی حس میشن و سنگینی قفسه‌ی سینه‌ش حالش رو بدتر میکرد،دستش رو روی قلبش گذاشت و همونطور که بهش ضربه میزد به سختی زمزمه کرد:

 

- متاسفم...متاسفم که انقدر عاشقت بودم...انقدری که از خودمم دریغت کنم

 

 

Mad kook fan fiction _

 

پ.ن:ادرس وبو عوض کردم 

پ.ن2:این فیک خ قشنگه اما سد انده نویسندشم جزو معروفای واتپده دوس داشتید بخونیدش ورژن چانبکم داره اما این کاپلش کوکویه 

bad girl
bad girl جمعه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۰۶ ب.ظ

کیانا

عزیزم اگه میبینی بیا خ زود تند سریع

bad girl
bad girl دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۱۹ ب.ظ

یکسال شد...نه? :)

الان یک ساله و چندین روزه اومدم بیان 

تو این وب دویست و خورده ای روز 

و تو وب قبلیم صد و نزدیک هشتاد روز بودم 

خیلی برام عجیب بود که موندم 

راستش من ادم تنوع طلبیم و کم پیش میاد یجا بمونم 

اما مثله اینکه اینبار موندم 

با خیلیا اشنا شدم 

خانواده تشکیل دادیم 

نسبتای بیان ممنوعه رو راه انداختم جررررر 

ساعت پنج صب با رایا زر میزدم 

شوهر یابی میکردیم با رایا 

اشنایی با یوکی 

ج ح بازی کردنا 

سریال ارمی های متوهم با الی و رایا و کوک 

تولدم 

تولد پون 

با ثنا و بقیه مسخره بازی در میوردیم 

دوران خوبی بود 

خاطرات تقرییا خوبیم بودن 

یادمه اولین بچم تانا بود 

دومیش کیانا اتفاقا روز تولد کیانا اشنا شدیم 

اولش ک اومدم راستش نمد چجوری اما خیلیا بام راحت بودن

مثلا قبل از هربار اعتراف ب کراششون با من راجبش حرف میزدن 

مدیونید فک کنید نود درصدشونم ب طلاق کشیدن جرررر 

اهم اگه بخوام از تجربیاتم بگم 

قطعا خ طول میکشه 

بیان در کنار تمام خوبیاش بدیای زیادیم برا کاربراش داره 

مثلا علاوه بر ادمای خوبی ک توشن متاسفانه ادمای خاله زنکم توش زیاده 

ولی خب باید تحمل کرد 

اتفاقی ک پارسال افتاد نمونه بارزش بود من تو فک کنم دی 

یا اذر بود ک خیلیارو بخاطر یسری اتفاقات از دست دادم 

اما بعدش تونستم بلند شم 

شاید اونا برنگشتن اما من برگشتم و با خیلیا اشنا شدم 

اما از خوبیاشم باید گفت دیگه 

مثلا گاهی اوقات با وجود خیلیا حس میکنم ی خانواده واقعی دارم 

واقعا حس جالبیه برام 

من اینجا بالغ شدم و شخصیت خیلی پخته تری ساختم و بابتش خوشحالم جدن خیلیا ک از اول اول منو میشناختن میدونن چی میگم و تا چه حد  تغییر کردم و بهتر شدم تقرییا 

یا مثلا جزو بهترین خاطراتم اشنایی با نونا و پون پون بود 

پون پون کسی بود ک سخت باهام کنار اومد اما همیشه و همیشه تو قلبم میمونه و کسیه ک از همه بیشتر منو میشناسه 

و اشنایی با خیلیای دیگه ک از ته ته قلبم عاشقشونم 

خیلی جاها گوش دادم 

خیلی جاها درک کردم 

خیلی جاها راهنمایی و نصیحت کردم 

و گاها مسخره بازیم در اوردم 

و از ته ته ته قلبم متشکرم ک خیلی از لحظاتتون رو باهام شریک شدید 

ممنونم که بهم اعتماد کردید و ممنونم از خیلیا ک همیشه کنارم موندن 

یه تشکر ویژه دارم این اخر از یکی که خودش نمیدونه اما بزرگترین کسی که بهم گاها روحیه میده خودشه 

اها این حرف اخرم بگم 

قبل از رفتن یکم ب کسایی ک صادقانه دوستون دارن فک کنید 

نمیگم خودتون رو فراموش کنید نه 

فقط بدونید با رفتنتون خیلیا رو از دست میدین ک باارشید براشون 

ممنونم که خوندید 

و تبریک به من که یکسال و خورده ای موندم 

و تبریک ب شما که تحملم کردین 

و اینم یادتون بمونه

رویاهاتونو ول نکنید 

به قصد زدن از خواب و خوراکتونم شده دنبالشون کنید 

رویاها میتونن واقعی بشن بشرطی ک ما شجاعت دنبالشون کردن رو داشته باشیم 

نخواستم مثه بقیه کامنتارو باز بزارم و جشن و اینا بگیرم 

فقط یه پست میذارم ک خب همینه دیگه 

گود لاک گایز 

 

پ.ن:چقد طولانی شد نمیخواستم انقد شه ایش 

• 𝘑𝘪𝘸𝘰𝘰 •  • 𝘑𝘪𝘸𝘰𝘰 •  • 𝘑𝘪𝘸𝘰𝘰 •  Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay
Last Comments :
bad girl
bad girl دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۳۰ ب.ظ

سی روز سی سوال از دارک کویین *-*+پایان چالش

اولین روز : به نظر خودت چه چیزی در شخصیتت جالبه ؟

اممم احتمالا منطقی بودنم من ادم بشدت منطقیم و خیلی کم پیش میاد به احساساتم اهمیت بدم و احتمالا زیادی از حد باهوش و تیزبین بودنمه گاهی قبل از اینکه بقیه بم بگن من خیلی چیزا رو میفهمم 

 

دومین روز : اگه بخوای یه استارت- آپ ( همون بیزینس و تجارت ) راه بندازی، اون در مورد چی خواهد بود ؟

عاممم کارخونه شکلات تلخ لعنتی خیلی خوش طعمه 

 

سومین روز : شب یا روز و چرا ؟

 

شب بخاطر ارامشش و از همه مهم تر نبودن کسی کنارم 

 

چهارمین روز : ترجیح میدی به دریا بری یا کوه ؟

دریا قشنگ تره 

 

پنجمین روز : به بهشت و جهنم اعتقاد داری ؟ 

اره اعتقاد دارم و اینکه از نظر من جهنم هرکسی اون عذاب وجدانیه ک تحملش میکنه 

 

ششمین روز : خیال یا واقعیت و چرا ؟ 

واقعیت...ترجیح میدم چیزیو باور کنم ک وجود داره نه چیزی ک قرار نیس بش برسم قبلا وقتی مثلا ی بچه ده ساله بودم خیلییییی خیال پرداز بودم اما الان اصلا از اهل حتی رویا داشتنم نیستم 

 

هفتمین روز : آیا خودت رو فردی برنامه ریز میدونی؟ 

 

اممم یجورایی اره برنامه ریزیم خوبه 

 

هشتمین روز : زندگی برای کار، یا کار برای زندگی ؟ 

کار برای زندگی 

ما برای اینکه زندگی کنیم باید کار کنیم 

 

نهمین روز : مسئولیتی که ازش سر باز میزنی ( از انجامش امتناع میکنی ).

 

کارای خونه از کوچیکترینش مثه جمع کردن سفره بگیر تا بزرگاش فقط یبار انجام دادم فک کنم 

اخیرا مراقبت کردن از سایرین نزدیکان:/

اهمیت ندادن به سلامت جسمی 

همینا به ذهنم رسید 

 

 

 

دهمین روز : چیزهایی که تو رو قدرتمند و توانمند میکنن.

اهمیت ندادن به اطرافیان مزخرف 

مستقل بودن 

سالم غذاخوردن و زندگی کردن تقریبا 

بی اهمیتی نسبت به مشکلات اطرافم جدیدن تو خونه 

نشون ندادن احساسات واقعی 

درونگرا بودن 

گوش دادن به کسایی که واقعا نیاز بهش شنیده شدن دارن 

 

یازدهمین روز : به نظرت گیاهخواری صحیحه ؟ 

خیر بشدت مخالف گیاهخواریم ولی خب هرکسی سلیقه ای داره منم گوشت خوارم بشدت و بنظرم خیلی از پروتیین هایی ک توی گوشت هست توی گیاه نیست از طرف دیگه فقط زمانی ک میخواستم رژیم بگیرم مجبور شدم تقریبا سه ماه به گیاهخواری رو بیارم برا همین ابدا خوشم نمیاد ازش بهرحال ادما متفاوتن و این نظر منه 

 

دوازدهمین روز : لیست ده چیزی که نمایانگر تو هستن

_the truth untold 

_Black swan 

_Fox and wolf 

_باله 

 راستش فقط همیناست دیگه چیزی نیست 

 

سیزدهمین روز : ده چیز رو نام ببر که بهت استرس میدن.

راستش من ادم بشدت استرسیم و اینو پون و نونای جینگولمم فهمیدن 

-اینده 

_دور شدن از کسایی ک دوسشون دارم 

_فهمیدن بودنم تو بیان توسط دد گرامی 

_باختن 

_امتحان 

_حال بد اطرافیانم 

_گم شدن دفتر خاطراتم 

_فاش شدن رازام 

_قبول شدن تو کنکور 

_سروصدا و دعوا کردن 

_دیدن کسایی ک ازشون بدم میاد 

_از دست دادن کسایی ک دوسشون دارم 

 

چهاردهمین روز : اگه میتونستی پنج تا حرفه/اخلاق/مسیر زندگی ت رو عوض کنی، اونها چی بودن؟

قطعا این بود ک کمتر منطقی میبودم و بیشتر ب بقیه کمک میکردم و انقد مطیع چن نفر خاص نبودم و سرکش و عوضی بار میومدم و گیتار زدن و نقاشیو ادامه میدادم و  الکی  خودمو اذیت نمیکردم و بیشتر خودمو دوس داشتم 

 

پونزدهمین روز : در مورد چیزهایی که میخوای تو کشورت تغییر بدی بنویس.

 

قطعا برداشتن کنکور سراسری و یه روش راحت برای طلاق و اینکه بچه ها با والدین تا اوجش پونزده سالگی زندگی کنن و بعدش برن خونه خودشون 

ازدواج رو ممنوع کنن:/  جدن یکی از فانتزیامه 

و اینکه هرکسی بتونه بدون معدل و کنکور و اینا شغلشو انتخاب کنه 

 

 

شونزدهمین روز : نظرت در مورد داشتن فرزند. 

 

مخالف صددرصدی بچه داشتنم چون معتقدم مادر خوبی نمیشم و دلیل دارم براش از طرفی من ادمیم ک ابدا بتونم بودن کسی کنارمو تحمل کنم  چ برسه ب ی بچه  و دوس ندارم چیزی مانع موفقیتم بشه حتی اگه اون چیز خانوادم یا بچه و این کوفت و زهرماریا باشه 

در اخر من دوس ندارم کسیو بدبخت کنم و بیارم جایی ک ارزش بودن رو نداره 

 

 

 

هفدهمین روز : از تولد تا مرگتون رو به صورت طرح کلی ( یه جور خلاصه ) بنویسید. 

 

یک تا چهارسالگی:راه رفتن,حرف زدن

 

پنج تا ده سالگی:تغییرات کلی از احساسات به منطق,دور شدن از خیلیا,درونگرایی,کیپاپر شدن 

 

یازده تا چهارده سالگی:درس خون شدن,غذا خوردن بشدت,خودخواهی,برداشتن چتری هام بعد از شیش سال و تغییر مدل موهام 

 

پونزده تا هفده سالگی:بازم درس خونی,کم حرفی,ورزش کردن,رژیم گرفتن بصورت جدی,سرد شدن نسبت به همه,یاد گیری بی تفاوتی,کنار اومدن با همه چیز  

 

هجده تا پایان عمرم:نمیدونم 

 

هجدهمین روز : قهرمان بچگی های تو کی بوده؟ 

 

 

کسی نبوده جدن شااااااید مامانم بود چون اون ی زن همه چیز تموم بود ولی بعدن اصلا کسی نبود ک من تو ذهنم ساختم پس قهرمانی یجورایی نداشتم و ندارم 

 

نوزدهمین روز : یه نامه به اولین عشقت

 

اهم سلام عشق اولم عاا نمد چی بگم راستش البته من خیلی بچه بودم که اسم تورو گذاشتم عشق 

اممم چیزی برا گفتن ندارم فقط اینکه خداروشکررر از شرت راحت شدم و دارم زندگیمو میکنم 

 

 

 

بیستمین روز : پدر و مادرت چطور با هم آشنا شدن ؟ 

 

دقیق نمیدونم ولی فک کنم فامیل بودن ؟!اره فامیل بودن دختر خاله و پسر خاله متاسفانهههههههههه تف بر ازدواج مخصوصا فامیلیش 

 

 

بیست و یکمین روز : پنج چیز برای به یاد آوردن، وقتی اوضاع سخت و غیرقابل تحمله.

1.هنوز عطرای زیادی مونده که تست نکردم و مغازه عطرفروشی نخریدمXD

2.یکی داره بخاطرم تلاش میکنه 

3.من باید برم دانشگاه و مستقل شم 

4.نمیدونم 

5.نمیدونم فک نکنم چیزی باشه 

+مدیونید فک کنید من دیوونه عطر و ادکلنم 

 

 

بیست و دومین روز : من خوشحالم که این چیزها در این ماه برام اتفاق افتاد :

دونفر ازدواجشون کنسل شد خداروشکررر 

دوتا عطری که دوس داشتمو خریدم هرچند فیک 

تو ازمایشم چیز چندان خاصی نبود 

موهامو خرمایی کردم 

لاک جدید خریدم 

جزء سی قرانو حفظ کردم 

درسام تموم شدن 

بالاخره فهمیدم میخوام چیکاره بشم 

بابام کمتر میومد خونه 

دو کیلو ورزن کم کردم 

و همین دیگه فک کنم 

نصف لباسامو بخشیدم به بقیه 

 

بیست و سومین روز : کاری که میخوای انجام بدی تا در یادها بمونه 

 

به بقیه گوش کنم تا اخرین لحظه عمرم 

خشونت مدرسه ای رو ریشه کن کنم 

به قاتلین قتل های غیرعمد کمک کنم 

و به سازمان جهانی یونیسف بپیوندم 

به بچه های بی سرپرست و بدسرپرست کمک کنم 

جاست دیس 

 

 

 

بیست و چهارمین روز : چه کارایی انجام میدی وقتی میخوای از ( از مشکلات و سختی ها ) فرار کنی ؟

🗝 

هیچی فقط منتظر میمونم تا بالاخره تموم شه گاهیم چند تا ظرف میشورم ولی خودمم میدونم فرار کردن از سختی ها غیرممکنه 

 

 

بیست و پنجمین روز : فصل مورد علاقت و چرا ؟

تابستون D:

زمستون 

چون سرده 

 

بیست و ششمین روز : سبک خوراکی و غذایی مورد علاقت.

انواع مرغ فقط تو خورشت نه 

غذاهای کبابیو دوس دارم 

غذاهای ایتالیایی هم عالین 

همبرگر و مرغ سوخاریم میدوستم 

خرچنگم دوس دارم اما ماهی  ومیگو نه زیاد 

 

 

بیست و هفتمین روز : زندگی کاری ایده آل خودت رو چطوری تصور میکنی؟ 

 

 

یه زندگی ک داخلش خودم تنها باشم تو یه خونه نسبتا کوچیک خودم کار کنم و زندگیمو بچرخونم 


بیست و هشتمین روز : پنج چیزی تو رو سرخوش میکنه؟

 

ترجمه کردن 

غذا خوردن 

لبخند اوردن ب لب بقیه 

شنا کردن 

دویدن 

 


بیست و نهمین روز : آیا حضور من، در دنیا تغییری ایجاد کرده ؟ 


نه قطعا نکرده فقط به لطف بعضی چیزای بنده خانوادم نسبت ب بقیه جایگاه بالاتری دارن 

 


سی امین روز : به چه کسی شباهت ( از لحاظ ظاهر ) داری ؟ 

راستش یکم خیلی کم ب بابام شباهتی به مامانم ندارم چهرمون از همه لحاظ برعکسه 

اما کپی برابر اصل یکی دیگه هم هستم فقط موهای من خیلی بلند و صافه موهای اون کوتاهه 

 

 

 


اند پایان چالش بالاخره اینم تموم شد جدن خسته نباشم 

K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. 𝑯𝒚𝒆𝒐𝒏 𝒓𝒊 Vkook. Darya Vkook. Darya Vkook. Darya Vkook. Darya Vkook. Darya Vkook. Darya Vkook. Darya Vkook. Darya Vkook. Darya Vkook. Darya Vkook. Darya هایدوک Rooni AM.NAMKOOKV :) Rooni AM.NAMKOOKV :) Rooni AM.NAMKOOKV :) LiLi_karlA🍓 LiLi_karlA🍓 Park hae ray  (پشمالوی فاکر :|) • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • Park hae ray  (پشمالوی فاکر :|) Park hae ray  (پشمالوی فاکر :|) Park hae ray  (پشمالوی فاکر :|) Park hae ray  (پشمالوی فاکر :|) Park hae ray  (پشمالوی فاکر :|) Park hae ray  (پشمالوی فاکر :|) Park hae ray  (پشمالوی فاکر :|) Park hae ray  (پشمالوی فاکر :|) Park hae ray  (پشمالوی فاکر :|) Park hae ray  (پشمالوی فاکر :|) • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 • 𝑯𝒚𝒆𝒐𝒏 𝒓𝒊 𝑯𝒚𝒆𝒐𝒏 𝒓𝒊 𝑯𝒚𝒆𝒐𝒏 𝒓𝒊 𝑯𝒚𝒆𝒐𝒏 𝒓𝒊 𝑯𝒚𝒆𝒐𝒏 𝒓𝒊 𝑯𝒚𝒆𝒐𝒏 𝒓𝒊 𝑯𝒚𝒆𝒐𝒏 𝒓𝒊 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 Sana Pater .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 𝗝𝗼𝗵𝗻 ‌‌‌‌‌‌ ‌ 𝗝𝗼𝗵𝗻 ‌‌‌‌‌‌ ‌ 𝗝𝗼𝗵𝗻 ‌‌‌‌‌‌ ‌ Vkook. Darya Vkook. Darya Vkook. Darya 𝗝𝗼𝗵𝗻 ‌‌‌‌‌‌ ‌  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 | ☕.  Kawaii
Last Comments :
bad girl
bad girl يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۰۲ ب.ظ

چالش"تو چالش نرو "

1-تاحالا استعدادتو کشف کردی؟اگه اره بگو:)

 

اره تو رقصیدن و خیلی از ورزشا و نقاشی استعداد دارم 

 

2-مسخره ترین فیم ایرانی که دیدی؟میدونم همشون مسخرن اما مسخره ترینش

 

ما شبکه های ایرانی نداریم بابامم زیاد خوشش نمیاد ببینیم فقط یه سریال دیدم اونم ممنوعه بوده فیلم ندیدم 

 

3-سمی ترین اهنگی که شنیدی؟

مهوش پریوش غلط کرد شوور کرد 

 

4-سرگرمی هات جز بیان چین؟

نقاشی کشیدن,لاک زدن,فیک نوشتن 

 

5-اگه میخاستی یه حرف بزنی که کل دنیا بشنوه چی بود؟

اهل درک باشید نه قضاوت هرکسیو تو گور خودش میبرن سو الکی تو کار هم دیگه دخالت نکنین 

 

6-فیلم مورد علاقت؟

سری فیلمای اونجرز,بیبی درایور 

 

7-اولین گروهی که باش فن کیپاپ شدی؟

اکسو 

 

8-اسم بهترین دوسستو بگو و براش یه اهنگ بزار*-*

 

ندارم 

 

9-بیشترین کلمه ای که تو کل روز استفاده میکنی؟

 

محض رضای خدا 

 

10-بگو منو تو تصوراتت چه شکلی میبینی؟*-*(توضیح بده فرزندم)

 

راستش تصوری ندارم عزیزم 

 

 



منبع

bad girl
bad girl جمعه, ۲۲ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۱۷ ق.ظ

متنفرم...

متنفرم

ازینکه همیشه باید کار درست رو بکنم 

ازینکه باید شخصیت خوبه باشم 

ازینکه باید کاریو بکنم که برای همه بهترین 

ازینکه باید فقط گوش بدم 

ازینکه فقط منم که گناهکار شناخته میشم 

من از تک تک کارایی که منو من میکنن متنفرم 

از همشون 

bad girl
bad girl پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۳۰ ب.ظ

2U

No limit in the sky 
That I won't fly for ya
هیچ ارتفاعی توی آسمون نیست که بتونه منو برای پرواز بخاطرت محدود کنه

 

No amount of tears in my eyes
That I won't cry for ya, oh no
هیچ اشکی توی چشمام نیست که بخاطر تو نچکه

 

With every breath that I take
با هر نفسی که میکشم

 

I want you to share that air with me
میخوام که تو اون هوارو با من شریک بشی

 

There's no promise that I won't keep
هیچ قولی نیست که نتونم برات نگهش دارم

 

I'll climb a mountain
There's none too steep
برات از کوه هم بالا میرم ، هیچ شیبی برام زیاد نیست

 

When it comes to you
وقتی سمت تو میاد

 

There's no crime
هیچ جرمی معنا نداره

 

Let's take both of our souls
and intertwine
بیا روح های جفتمونو بگیریم و بهم ببافیم

 

When it comes to you
وقتی سمت تو میاد

 

don't be blind
چشماتو نبند

 

Watch me speak from my heart
منو ببین که از اعماق قلبم حرف میزنم

 

When it comes to you, comes to you
وقتی سمت تو میاد ، سمت تو

 

Want you to share that
میخوام باهام شریک بشی

 

it comes to you
(درباره توئه)

 


Cupid ain't a lie
Arrow got your name on it, oh yeah
فرشته عشق دروغ نیست
روی تیرش اسم تورو نوشته

 

Don't miss out on a love
عشقو از دست نده

 

And regret yourself on it, oh
و بخاطرش از کار خودت پشیمون نشو

 

Open up your mind, clear your head
ذهنتو باز کن ، فکرتو خالی کن

 

Ain't gotta wake up to an empty bed
نباید تو تخت خالی بیدار بشی

 

Share my life, it's yours to keep
زندگی منو باهام شریک شو ، دیگه برای توئه

 

Now that I give to you all of me, oh
حالا که دیگه من تمام وجودمو به تو دادم

 


When it comes to you
وقتی سمت تو میاد

 

there's no crime
هیچ جرمی معنا نداره

 

Let's take both of our souls, and intertwine
بیا روح های جفتمونو بگیریم و بهم ببافیم

 

When it comes to you
وقتی سمت تو میاد

 

don't be blind
چشماتو نبند

 

Watch me speak from my heart
منو ببین که از اعماق قلبم حرف میزنم

 

When it comes to you, comes to you
وقتی سمت تو میاد ، سمت تو

 

Want you to share that
میخوام که باهام شریک شی

 

When it comes to you
وقتی سمت تو میاد

 

there's no crime
هیچ جرمی معنا نداره

 

Let's take both of our souls, and intertwine
بیا روح های جفتمونو بگیریم و بهم ببافیم

 


When it comes to you
وقتی سمت تو میاد

 

don't be blind
چشماتو نبند

 

Watch me speak from my heart
منو ببین که از اعماق قلبم حرف میزنم

 

When it comes to you, comes to you
وقتی سمت تو میاد ، سمت تو

 

It comes to you
It comes to you

 

 

 

پ.ن:جدیدن رو این اهنگه قفلی زدم ناجور 

K.нαησℓ `. هیونجین عشق منه🔪💜🤧 کسی حق نداره ازم بگیرتش😐🔪 K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. عاشق سینه چاک پان پانم:| -ودفاکک نهههههه- (𝒄𝒐𝒕𝒕𝒐𝒏) K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ...
Last Comments :
bad girl
bad girl سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۳۹ ب.ظ

10 letters

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
bad girl
bad girl سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۱۱ ب.ظ

شلام شلام بیاید بحلفیم

شلام دوشتان خوفین؟!

امیدوارم خوف باشید 

خف منو یویی عوژی دیشب ژ ح باژی تلدیم 

و همو لسما ب گند کشوندیم 

نتیژشم اینه 

من باید تا پنژ لوژ تیوت بحلفم 

یویی تا دوفته 

تاژه اشمم ب چوخ رفته 

خب دیگه من غلط کنم ژ ح باژی تونم 

خف و اینکه بیاید بحلفیم بلکه من این گندو یادم بله  

 

پ.ن:محض رضای فاککککککک اسم وب دارک کویینه تمشم دارکه بعد حرف زدن من فقط  

یویی نمیبخشمتتتتتتتت 

 

ᴛᴀʀᴀɴᴇʜ ..  Shiva =) ^^ 𝘆𝘂𝗶...ببر کوچولوی بیان 🐯🧁✨💜.. ᴛᴀʀᴀɴᴇʜ ..  Shiva =) ᴛᴀʀᴀɴᴇʜ .. ^^ 𝘆𝘂𝗶...ببر کوچولوی بیان 🐯🧁✨💜.. 🖤🦋 ՏѦГѦ ‌‌‌‌‌‌‌ • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 •    Luna ♡. عاشق سینه چاک پان پانم:| -ودفاکک نهههههه- (𝒄𝒐𝒕𝒕𝒐𝒏) شهید‌درراه‌پیرسینگ‌جونگین | 𝘛𝘢𝘯𝘺 ‌‌ • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 •    ᴛᴀʀᴀɴᴇʜ .. Rooni AM.NAMKOOKV :) شهید‌درراه‌پیرسینگ‌جونگین | 𝘛𝘢𝘯𝘺 ‌‌ • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 •    🖤🦋 ՏѦГѦ ‌‌‌‌‌‌‌ K.нαησℓ `. Luna ♡. Rooni AM.NAMKOOKV :) Vkook. Darya • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 •    K.нαησℓ `. Luna ♡. عاشق سینه چاک پان پانم:| -ودفاکک نهههههه- (𝒄𝒐𝒕𝒕𝒐𝒏) ᴛᴀʀᴀɴᴇʜ .. Luna ♡. • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 •    K.нαησℓ `. Rooni AM.NAMKOOKV :) • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 •    K.нαησℓ `. K.нαησℓ `. Rooni AM.NAMKOOKV :) momo shi(پان پان اونی ژذاب منه) شهید‌درراه‌پیرسینگ‌جونگین | 𝘛𝘢𝘯𝘺 ‌‌ momo shi(پان پان اونی ژذاب منه) momo shi(پان پان اونی ژذاب منه) momo shi(پان پان اونی ژذاب منه)  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 | ђєlเ  qøųķķą momo shi(پان پان اونی ژذاب منه) شهید‌درراه‌پیرسینگ‌جونگین | 𝘛𝘢𝘯𝘺 ‌‌ Vkook. Darya K.нαησℓ `. momo shi(پان پان اونی ژذاب منه)  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 | momo shi(پان پان اونی ژذاب منه) momo shi(پان پان اونی ژذاب منه)  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 | momo shi(پان پان اونی ژذاب منه) momo shi(پان پان اونی ژذاب منه)  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 | momo shi(پان پان اونی ژذاب منه) ђєlเ  qøųķķą momo shi(پان پان اونی ژذاب منه) ђєlเ  qøųķķą ђєlเ  qøųķķą  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 | Vkook. Darya Vkook. Darya *-* Lady *-* Lady *-* Lady Vkook. Darya Mia Kim Mia Kim Mia Kim Mia Kim Mia Kim Mia Kim Mia Kim Mia Kim Mia Kim Mia Kim Mia Kim Mia Kim
Last Comments :
۱ ۲ ۳ بعدی
Made By Farhan TempNO.7