امروز ی روز فاکینگ لعنت شده بود اعتراف میکنم امروز خوب نیستم حالا چند تا از وقایع رو میگم
1. لعنتی صبح با سردر بخاطر ساخت و ساز بیدار شدم
2.لعنتی هیچی بدتر از این نیست که صبحمو با نون پنیر و چایی شیرین شروع کنم ، ازش متنفرم!
3. چرا باید سر سفره با یکی دعوا کنم واقعا؟
4. ولی متنفرم وقتی یکی که هیچ خری نیست به خودش جرئت زر زدن بده
5. اوکی ولی من برای اولین بار تو کل زندگیم رعایت اینکه بزرگتر جلومه رو نکردم و هرچی لایقش بود به اون دختره ی ابله گفتم
6. چرا باید بگه تو چیزی از انسانیت حالیت نیس؟ اصن اون کیه جز یه ادم پوچ؟ اگه دفعه اول، دوم یا حتی سوم و چهارم بود شاید میبخشیدم اما امروز روزش نبود..ازش متنفرم!
7. در جوابش حرفای بدی زدم ولی پشیمونم؟ نه قطعا و ابدا نیستم برعکس خوشحالم
8. اگه بابام نیومده بود به گیس و گیس کشی ختم میشد
9 . اوکی ولی فکر کردم قراره بابام عصر حرف بارم کنه ولی نکرد؟ دقیقا برعکس یه جمله جالب گفت" مهم نیست لیسانسه باشی یا دکتری گرفته باشه تا زمانی که توی رگتبه جای خون جهالته هیچی نیستی"
10. امروز بطرز فاکی معده درد و سردرد شدید دارم اصلنم خوب نمیشه
11. ولی نمیدونم چرا این چند وقته همه گیر دادن ادم بی احساسی... مگه باید بشینم زار بزنم یا پای حرفای چرت و بقول خودشون عاشقانه ادمای دمدمی بشینم؟ ... شاید بی تفاوت باشم یا توجهی نکنم به همه چیز ولی گاد دلیل بر این نمیشه
12. لعنتی من بی احساس نیستم چقد باید فریاد بزنم تا تو گوش همه بره ااقعا؟
13. این روزا دقت کردم تو دنیا من از شصت درصد چیزا متنفرم
14. میدونم پست چرتیه ولی بزار بعد مدت ها منم حرفامو بزنم
15 . جدای از هرچیزی امروز حالم خوب نیست واقعا حتی نمیتونم ی لبخند چرت بزنم و این برای من خود جهنمه
16. خب این دیگه اخرشه واقعا ببخشید همچین چیزی گذاشتم
