Maybe a badqueen?

Everything is red and blue
bad girl
bad girl شنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۰، ۱۱:۰۰ ب.ظ

سالگردت(این برای ینفر خاصه بقیه خوشحال میشم نخونن)

امروز سالگردته و من حتی جایی نیستم بتونم بیام پیشت 

اگرم بودم نمیومدم 

میدونی هیچوقت نشد حرفامو بهت بگم 

اما تو واقعا بیرحمی 

نمیدونم با خودت چی فک کرده بودی 

اما نتونستم درکت کنم 

همیشه طرفت بودم اما یبارم نشد طرفم باشی 

منتظر بودم یبار فقط یبار اولویتت من باشم اما هیچوقت نبودم 

کاری باهام کردی که حتی نفس کشیدنمم اذیتم میکنه 

خونه,مدرسه,بازار همه جا رو برام عذاب اور کردی 

میدیدم چجوری بقیه رو بغل میکنی اما من فقط از دور نگا میکنم 

میدیدم چطور خانواده ها تا بچشون یه مشکلی داشت میرفتن سراغش یا جایی میبردن تا حال و هواش عوض شه 

اما من باید سکوت میکردم چون فرق داشتم 

فک نکنم حتی اذیتتم میکرد تا جاییکه یادمه بچه اروم و بی صدایی بودم 

حتی درخواست خرید چیزیم کم پیش میومد داشته باشم 

راهنمایی خودمو خلاص کردم 

صب تا شب درس,درس درس 

نه خواب درستی داشتم نه چیزی 

گفتم شاید بالاخره به منم توجهی بکنی اما همچنان همون بودم برات 

و اینو زمانی فهمیدم که چه توی غم چه شادی 

چه زمانی که نفر اول مسابقات میشدم جایگاه شما خالی بود 

توی درس غرق شدم با ی تیر دونشون زدم دیگه حتی کمتر حرف میزدیم 

بهم میگفتی دوست داشتن و دوست داشته شدنو بلد نیستم 

اما امروز من میگم تو بلد نیستی 

ازت متنفرم با همه وجودم متنفرم 

ازت بدم میاد منو کسی کردی که نه میخنده نه گریه میکنه 

انگار رباتی ک برنامه ریزیش کردنه 

اما از طرفی ازت ممنونم 

ممنون ک منو مثه بقیه بار نیوردی ک با ی ضربه از پا در بیام 

حس خفگی دارم برای اولین بار بهش اعتراف میکنم 

اما بابد ادامه بدم ادامه میدم تا زمانی ک ب چیزی ک میخوام برسم 

اما میدونی کلمات مثه خوره تو گلوم گیر کردن 

و من نمیتونم ازادشون کنم 

امیدوارم دفعه ی بعد که همو میبینیم انقد متنفر نباشم ازت 

امیدوارم جات بد نباشه 

کامنت دهی برای این مطلب فعلا قفل است
Made By Farhan TempNO.7