Maybe a badqueen?

Everything is red and blue
bad girl
bad girl چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۴۴ ب.ظ

شهر فریاد ها

توی این شهر کسی یجور فریاد میزنه 

یکی با سکوت 

یکی با سروصدا 

یکی با گریه کردن 

یکی با خندیدن 

یکی با محبت کردن 

یکی با بدی کردن 

اما پشت هر یک ازین فریاد ها یه غم قدیمی وجود داره 

غمی که التیام پیدا نمیکنه 

شایدم میکنه و نمیخوایم که بکنه 

شاید به درد کشیدن عادت کردیم 

شایدم میترسیم کسی بشنوه 

کسی چه میدونه دلایل مختلفی هستن 

اما من با سکوت و لبخند زدن فریاد میزنم 

فریادی که قرار نیست شنیده بشه :)

 

 

خاطرات مین یونگی 15 ساله 

 

 

 

_بخشی از فیکشنی که هیچوقت نوشته نشد 

 

 


اه دلم براش تنگ شده بود یک روز نذاشتمش فقط

کامنت دهی برای این مطلب فعلا قفل است
Made By Farhan TempNO.7