روز نوشت 3
امروز شاید بهترین روز این هفته بود
امروز مد حضوری داشتم از ساعت هشت تا یازده کامل مدرسه بودم
خب هم خوب بود هم بد
خیلیارو دیدم ک اشنا بودن
و یکیشون صمیمی ترین دوست قدیمیم بود ک ماجرامون هم طولانیه هم تا حد زیادی طنزXD
ما اومدیم سنگین و رنگین باشیم اما با گفتن واژه دابشمس به جای دابسمش ریدمXD
خلاصه سه ساعت تموم شد و پامو ک گذاشت، خونه امتحان دینی شروع شد
ک اونم بخیر گذشت و سر ده دیقه همشو نوشتم
بلافاصله بعد از اونم امتحان سوالاتی از قرآن شروع شد ک اونم تستی بود حلش کردم
بعدش نهار خوردم اونم لوبیا:"
خدایا من بدم میادددددد
هیچی دیگه رفتم پای درس و زندگی
درس یک و دو دینیو خوندم با 25 تا تست از هرکدوم
درس یک و دو عربیم خوندم با 30 تا تست از هرکدوم
و الان نوبت ادبیات و زمینه ک مرور کنم
دیروزم دوز دوم واکسنمو زدم جاش خ درد داره یکمم سنگینه
ولی خوب میشه تا فردا
امروز منم اینطوری گذشت
فردا هم امت عربی دارم امیدوارم خوب بدم