Maybe a badqueen?

Everything is red and blue
bad girl
bad girl يكشنبه, ۱۹ دی ۱۴۰۰، ۰۲:۴۳ ب.ظ

Sorry

من واقعا گیج شدم وقتی فهمیدم همه چی از اول دروغ بود 

من درگیر دروغ ادمای اطرافم شده بودم 

چند سال بعد همه اظهار پشیمونی میکردن و میگفتن بچه بودن

ولی بخاطر همون بچه بازیا من خودمو از دست دادم 

من همون غنچه ای هستم که نمیتونه شکوفه بده

من همون رویاییم که حقیقی نمیشه 

هرشب به جای رویاهای شیرین چشمامو با فکرای بیهوده میخوابم 

چند سال گذشت؟ ده سال؟ برای من دردش هنوز همونه 

هرشب از 12 شب به بعد من دیگه اون ادم محکم و قوی نیستم 

من یه بچه کوچولوی بی پناه میشم 

من نسبت به خودم احساس شرم میکنم

بیشتر از هرکسی من روح و جسم خودمو کشتم...

 

_ خاطرات هیرای سوکی 19 ساله

 

کامنت دهی برای این مطلب فعلا قفل است
Made By Farhan TempNO.7