Maybe a badqueen?

Everything is red and blue
bad girl
bad girl يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۰۷:۵۰ ب.ظ

Spoil 2

پسر با چهره ای آویزون کنارش قدم میزد

- میدونی هیونگ این مزخرفه که بقیه فکر میکنن همه چیز رو راجب میدونن و به راحتی قضاوتت میکنن در حالیکه ، اونا حتی توی واقعی رو نمیشناسن 

مرد پوزخند تلخی زد:

+ دنیا همینطوره تو نه میتونی تغییرش بدی نه سازگار شی باهاش فقط باید تحملش کنی 

پسر با اخم ظریفی برگشت سمتش:

- تا کی هیونگ؟ تا کی باید قربانی بقیه باشیم؟ ما برابریم 

مرد نفس عمیقی کشید و دستاشو مشت کرد:

+ درسته ما برابریم ولی خودمون بین خودمون تفاوت قائل میشیم

پسر دیگه نتونست این بی تفاوتی رو تحمل کنه: 

- توی لعنتی چرا جوری رفتار میکنی که انگار بی تفاوتی؟ چرا وانمود میکنی ما فقط دوستیم ها؟ من برای تو چی هستم هیونگ؟ 

مرد پوزخند پررنگ تری زد و صداشو یکم بالا برد:

+ تو همین الان داشتی راجب قضاوت کردن حرف میزدی درحالیکه تو خودت بیشتر از هرکسی داری ما رو قضاوت میکنی... چشماتو باز کن ! من قربانی همین بی عدالتیام.  از من نخواه آزادانه باهات باشم و دستتو بگیرم حداقل نه الان 

 بدون توجه به چشمای اشکی و چهره ی پشیمون پسر قدم هاشو تند کرد و از نگاه بیخود مردم دور شد 

 

# یه اسپویل دیگه برای آینده 

 

کامنت دهی برای این مطلب فعلا قفل است
Made By Farhan TempNO.7