Maybe a badqueen?

Everything is red and blue
bad girl
bad girl يكشنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۱، ۱۲:۵۷ ب.ظ

Under the mask

شب سردی بود ولی سرمایی دیگه حس نمیکرد 

نمیدونست چه مدته که بی هدف داره قدم بر میداره

ولی مقصدش جای عجیبی بود 

جایی که همه چیز ازونجا شروع شد

رودخانه هان!

مکان نفرین شده برای پارک سونگهون 18 ساله 

نزدیک لبه پل ایستاد و چشماشو بست 

باد خنکی که بین موهاش می وزید بهش آرامش میداد حسی که خیلی وقت بود نداشت 

دستاشو باز کرد و آماده بود که اخرین لحظات عمرشو بگذرونه 

فقط یک قدم فاصله داشت تا اینکه...

- انقدر ترسویی؟ 

بدون اینکه بترسه سرش رو برگردونه و با پسری تقریبا هم سن و سال خودش روبرو شد

+ چرا فکر میکنی میترسم؟ نمیبینی تا کجا پیش رفتم؟ 

- برای همینه میگم ترسویی ، واقعا فکر کردی با مردن راحت میشی پارک سونگهون؟ 

نفسشو با حرص بیرون داد و سمت پسر احمقی که تازه یادش افتاده بود همکلاسیشه رفت

+ به تو مربوط نیست مزاحم احمق حتی نمیزاری مثل آدم بمیرم 

جیک مثل همیشه که سونگهون رو میدید چشماشو چرخوند و سعی کرد یه مشت نکوبه توی صورتش

- شاید چون آدم نیستی؟ لعنتی هیچوقت شد خلوص نیت منو ببینی؟ اصلا شد بدون اینکه از بالا به پایین نگاه کنی باهام حرف بزنی؟ 

سونگهون سنگ نبود میفهمید حرفای اون واقعیه و مهم تر از اون میفهمید قصدش چیه 

ولی دیگه دیر شده بود برای همه چیز حتی نفس کشیدن 

+ متاسفم جیک ولی دیر کردی به اندازه 18 سال دیر کردی شاید اگه همون زمان با وجود همه چیز میموندیم الان انقدر شکسته نبودم 

جیک به خوبی میدونست که نباید تنهاش میذاشت ولی چاره ای نداشت حداقل نه اونموقع 

- نمیشه تو منو تنها نذاری؟ میدونی چقدر دلتنگت بودم؟ فکر میکنی دروغه ولی نیست من مجبور بودم برم وقتی برگشتم خواستم همه چیزو درست کنم ولی نه تو اون سونگهون بودی نه من همون جیک قدیم دیگه حتی نگاهمم نمیکردی درسته من اشتباه کرده بودم ولی چی میشد یه فرصت دوباره به هم دیگه بدیم؟ 

سونگهون دیگه تحمل نکرد و فریاد هایی که نگه داشته بود رو سر اون پسر خالی کرد 

+ تو فکر کردی برای من راحت بود؟ نادیده گرفتنت برام سخت ترین کار ممکن بود ولی تو رفتی... من بعد از اون اتفاقات نتونستم ادامه بدم دکتر گفت دیگه نمیتونم برقصم میفهمی؟ نمیتونم دیگه ، تنها چیزی که از بچگی داشتمو از دست دادم من رویامو از دست دادم ، بهترین دوستمم همینطور تو تنها کسی نیستی که اذیت شده منم هستم حتی بیشتر از تو ... اصلا میفهمی چقدر سخته فقط زنده باشی ولی زندگی نکنی؟ هرروزش برای من خود جهنمه از من توقع برگشت نداشته باش 

جیک دست سونگهون و گرفت و برای اخرین بار تلاششو کرد 

- بیا پایین سونگهون بیا و نذار بیشتر از این هردومون اذیت شیم هوم؟ 

سونگهون با تردید نگاهش کرد و با مکث دستشو از دست اون پسر بیرون کشید و اومد پایین 

+لعنت بهت شیم جیک هنوزم نمیتونم بهت نه بگم 

جیک با بغض لبخندی زد و دستاشو دور پسر شکسته روبروش حلقه کرد 

- ممنونم که هنوزم دوستم داری پارک سونگهون یخی اینبار به قولم عمل میکنم هردومون رو نجات میدم

سونگهون لبخند کمرنگی زد و دستاشو متقابلا دور جیک حلقه کرد 

شاید اون دونفر میتونستن بالاخره شاد باشن شایدم نه مهم اینه که اونا باید همدیگر رو درک میکردن کاری که هرگز نکرده بودن 

 

 

 

 


این واضحه که ادمین یه جیکهون شیپر هزار آتیشست؟ لعنتیای ریل 

فک کنم اینم بشه به عنوان یه کامبک در نظر گرفت

کامنت دهی برای این مطلب فعلا قفل است
Made By Farhan TempNO.7