Maybe a badqueen?

Everything is red and blue
۷۴ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است
bad girl
bad girl سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۲۵ ب.ظ

بیگناهی...

خیلیا بی گناه مجازات میشن 

یچیزی هست که میگه 

بیگناه تا پای دار میره اما...

این چیزی نیس جز یه دروغ 

خیلیا دارن تاوان گناهای نکردشون رو میدن 

گناهی که حتی نمیدونن چیه 

سرنوشت دست توعه؟ 

اینم چرته 

خیلی چیزا قابل تغییر نیستن 

و هرچند قوی اما بازم نمیشه تغییرشون داد 

و من قربانی بازی کثیف این دنیا شدم 

بازی ک نمیدونم کی و چجوری قراره تموم شه 

اصلا تموم میشه؟ 

بازم نمیدونم و تنها کاری که ازم ساختست صبور بودنه 

 

 

 

 

پ.ن: لازمه بگم  خیلی متاسفم همچنان؟

bad girl
bad girl سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۴۰۰، ۰۷:۰۰ ب.ظ

دو تا درخواست یا سوال ؟ نسبتا مهم

خب سلام امیدوارم خوب باشید 

من دوتا درخواست یا سوال دارم 

اول اینکه اسمی واسه ی وب دیگه پیشنهاد میدین؟

فقط اسم جینگول بینگولی نه 

ممنون میشم بگید 

دوم افرادی که پینترست دارن میشه ایدیشونو بدن؟ 

بازم ممنون میشم گایز

(نمیرم چون کاترین میگه). ݃˚⨳🍥𝗛𝗮𝗻𝗮 𝗠𝗮𝗹𝗳𖦹𝘆 IC ??... IC ??... IC ??... IC ??... ... ...
Last Comments :
bad girl
bad girl دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۲:۲۳ ق.ظ

کاش یکم؟

کاش راهی بود یا حداقل یکم بهتر میبودی 

تا در این حد ازت متنفر نباشم 

فقط کاش یکم قبلا متفاوت بودی شاید میتونستم ببخشمت 

اما دیر شد نه تو خوب بودی نه من بخشنده 

ممنونم که باعث شدی چشمامو باز کنم و از دنیای پشمکی بچگونم خارج شم

حداقل الان بهتر از بقیه حفظ ظاهر میکنم 

bad girl
bad girl يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۰، ۰۸:۰۶ ب.ظ

روز نوشت سرشاز از گلایه"-"

امروز طبق معمول پنج بیدار شدم زیست خوندم 

بعد زنگ اول خودمو پاره کردم از بس داوطلبی ج دادم 

تهشم گفت ممنون از دخترای گلم شیدا و فیروزه 

و قیافه من قشنگ این بود😐

بعدش ادبیات بود ک هیچی 

بعد زبان ک بازم هیچی

بعد شیمی ک سئوال امتیازی ج دادم*-*

و خب اره بالاخره بهتر شدم 

بعد ساعت دوازده تمام شد کلاسای مد 

دوباره  ساعت یک مستمر ادبیات داشتم تا دو و نیم 

دو و نیم فوری نهار خوردم تا سه 

سه رفتم نماز خوندم و حاضر شدم طی اون مدت یکمم فیزیک خوندم 

بعد چهار رفتم اموزشگاه تا هفت کلاس‌ تقویتی کنکوی داشتم 

مبحث خلوص و بازده ک من متنفرمممممم اصن بلد نبودم 

ولی خب پس از کلی کار کردن و حل کردن یاد گرفتم *^* 

و چون سه ساعت بود وسطش ی استراحت کوچیک بود ک با شیدا رفتیم مغازه روبرویی و خوراکی خریدیم بخوریم 

خداروشکر فقط خودمون دوتاییم برا کلاسا 

هفتم ک تموم شد کلاسم و دبیر ریاضی نهممو دیدم و بعد ی احوالپرسی مختصر اومدم ب خانه :/ 

و خدایا میخوام بخوابم واقعا TT

اما پرسش زیست و فیزیک و کلاس حضوری ریاضی دارم فردا 

گاد هلپ می 🚬🥲

خلاصه ک روز من اینجور بود

bad girl
bad girl يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۰، ۰۸:۱۲ ق.ظ

ازونجاییکه

ازونجاییکه بیان انتشار در ایندش ب فاک رفته 

یسر به پست قبلی همون ترنده بزنید 

ممنون 

Last Comments :
bad girl
bad girl شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۰، ۰۶:۴۶ ب.ظ

درک کردن

 

تو نمیتونی یکیو درک کنی به راحتی 

تو نمیتونی عمق درد و ترس توی واژه هاشو بفهمی 

و تو نباید قضاوتش کنی چون تو اون نیستی 

تو تنها زمانی میتونی درکش کنی که توی اون جهنمی که اسمشو گذاشته زندگی 

زندگی کنی 

جای اون گریه کنی و گاهی جای اون بخندی 

در غیر اینصورت خودمونم میدونیم نمیشه امید واهی داد 

تنها کار ممکن قضاوت نکردنه 

حداقل بیشتر نشکنیدش 

 

 

 

 

پ.ن؟ باید بگم معذرت میخوام؟

bad girl
bad girl شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۰، ۰۸:۴۷ ق.ظ

برا منم بگید*-*

من کیوت  ام یا هات ؟

 من و به چه خوراکی ای میبینید؟

چه شغلی بهم میاد؟

چند درصد  دوستم دارید؟

  چه پرنسس والت دیزنی ای  بهم میاد؟

 

برا منم اینو بگید*-*

امروز شنبست و میدونید شنبه ها بهترین روزای دنیان چون درس ذاتا نداریم=-= 

𝐘𝐮𝐢 𝐓𝐢𝐠𝐞𝐫 •𝑱𝒆𝒐𝒏 𝒔𝒂𝒓𝒂• ‌‌‌‌‌‌‌ 𝘑𝘐𝘞𝘖𝘖 ..!? ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 𝘑𝘐𝘞𝘖𝘖 ..!? ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 𝘑𝘐𝘞𝘖𝘖 ..!? 𝘑𝘐𝘞𝘖𝘖 ..!? ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𝐀𝐧𝐚𝐧𝐚𝐬  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌-- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𝐀𝐧𝐚𝐧𝐚𝐬  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌-- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 Raya *-* Anita Raya *-* Anita *-* Anita Raya *-* Anita Raya *-* Anita *-* Anita Raya Raya
Last Comments :
bad girl
bad girl جمعه, ۲۱ آبان ۱۴۰۰، ۱۱:۲۵ ب.ظ

سکوت

 

 

 

 

 

 

 

 

من پر از حرفای نزدم و الان به حدی رسیدن که حس خفگی بهم میدن 

وقتی هرکی هرچیزی میگفت و جوابش سکوت 

و پذیرفتن از جانب من بود 

بالاخره به تهش رسید دقیقا زمانی که خسته یا بهتره بگم عاجزم از سکوت کردن 

به نقطه ای رسیدم که نه راه پس دارم نه راه پیش 

فقط ادامه میدن ولی منم خیلی متفاوت بودم خیلی زیاد 

هربار توی آیینه حموم به خودم نگاه میکنم بیشتر از قبل متعجب میشم 

من هیچ شباهتی به دختر کیوت مو چتری قبلا که با خنده هاش خنده رو لب همه می‌آورد ندارم 

من حس مسافری رو دارم که سالها تو راهه اما به مقصد نمیرسه 

اما سوال اینه مقصد این مسافر کجاست؟ 

اینو فقط خودم میدونم 

 

 

 

پ.ن: متاسفم و بازم متاسفم واقعا 

قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ---- ۶ ۷ ۸ بعدی
Made By Farhan TempNO.7