واقعا فک کردی حالیم نمیشه؟ 

فلان وب پیام میدم و بلاک میکنی ک چی اخه مگه وب توعه ؟ 

اصلا حوصله درگیری با تو و امثال تورو ندارم 

سو بکش بیرون خواهشا

وگرنه منم به موقعش بلدم تلافی کنم اما الان دارم بشدت صبر ب خرج میدم 

پس حدتو بدون خانم ب اصطلاح محترم 

پ.ن: ببخشید واجب بود 

I was an angel

An angel trapped in an evil garden

؟ Can you help me or leave me

آپا جونم این منوتوییم تو تهیونگی منم شوگولی نزدیک ترین افراد به ما هستن*-* 

ببین مثه هرروز چجور پریدم بغلت *^* 

اینم وقتاییه که از دستت حرص میخورم و روم کرم میریزی=-= 

قیافم دقیقا همینهXD

خلاصه ک LOVE YOU SO MUCH MY HOT APPA 

و امیدوارم همیشه پیش هم بمونیم چون من کنه تر از این حرفام =-= 

اینم از این*^* 

ببخشید که بی جا سکوت کردم و نبودم 

فک میکردم با نبودنم با خودت کنار میای و بالاخره همون ادم سابق میشی 

نمیدونستم قرار نیست همو هیچوقت دیگه ببینیم 

حرفا زیاده اما الان گفتنش بی فایدست امیدوارم اونجا جات بهتر باشه و قطعا همینطوره 

خوب باش و بخند !

و بدون همیشه ب یادتم 

صبحی که با شیمی شروع شه صبح نیس زهرماره=-= 

منم این درسه رو نخوندم رسما گند زدمXDDD

اینم نمونه بارزش که یکی برام حل کردهXD

اینم قرار بود خیلی وقت پیش بزارم این همون برگه هست که از روش شعر هایده رو خوندمXD

و اونقد بد نوشتم ک درستم نمیخوندم دست خطم تا این حد بده😂🥲

الانم مثلا سر کلاس خانم پورزراعتم =-= 

درحالیکه اصلااااااااا ازش خوشم نمیاد زنیکه ی دماغو ._. 

خودم ترورش میکنم.____.

و به رسم همیشه خوبین؟ خوشین؟ سلامت هستید؟ 

تهیونگا منو ببخش تو منو دوست خودت میدیدی اما من تورو دوست خودم نمیدونستم 

من عاشقت شدم از همون اولین باری که توی گلفروشی دیدمت 

اما تو کوک رو دوست داشتی و من بازم دوم بودم 

من همیشه دوم بودم چه توی عشق چه زندگی 

میخواستم اعتراف کنم اما نتونستم خود واقعیمو نشونت بودم 

من اون هیونگ قوی و دوست داشتنی که میشناختی نیستم 

من پارک بوگوم هیچوقت نتونستم قوی باشم و هیچوقت نتونستم بگم عاشقتم 

حداقل کوک تونست بگه و این فرق بین ما بود 

عشق شجاعته نه ترسو بودن 

و من ترسو بودم و هستم 

منو ببخش تهیونگی که هیونگ و دوست خوبی نبودم

امیدوارم بالاخره یروز درکم کنی

و با تموم اینا تهیونگا 

but I still want you 

- نامه ای پارک بوگوم به کیم تهیونگ 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

بوگوما اشکال نداره سرتو بزار روی زانوهات و گریه کن 

میدونم سخته قوی موندن اما تو قوی بودی تو اون احمقا نبودی 

توی تنهایی بزرگ شدی با اینکه لیاقتت نبود 

من بهت افتخار میکنم پسر 

به جای همه ی اونا بهت افتخار میکنم 

اشکال نداره اگه بین بقیه بهترین نباشی تو بهترین خودتی 

و بدون همیشه بهترین بودن و اول بودن ملاک نیست! 

بقول یکی تو لیاقتت دوم بودن نبود تو یه فرشته بودی 

فرشته ای داخل باغ جهنمی...:)

- نامه ای از بوگوم 31 ساله به بوگوم 12 ساله 

# بخشی از فیکشنی که نوشته نخواهد شد 

پ.ن: این قسمت خوبه؟ نظرتون راجب بوگوم چیه؟

الان دیگه مردم؟

خب مرگ حقه و هرکسی ازین دنیا میره و منم جزو همون هرکسیم 

زندگی یه جاده هستش که پر از پیچ و خمه و حتی برای خیلیا پیچ و خمه بیشتری هم داره 

برای منم جاده پر پیچ و خم و عجیبی بود اما درنهایت به پایان رسید! 

خوشحالم که اونقدر ادم بدی نبودم که لایق جهنم باشم 

خیلی وقتا الکی ناراحت شدم 

خیلی وقتا نبخشیدم و اذیت کردم 

و خیلی وقتا هم خودمو باخته بودم ولی در نهایت زندگیمو کردم 

برخلاف چیزی که نشون دادم من خیلیارو دوست داشتم یکی مثله بابام 

هیچوقت نگفتم اما همیشه دوست داشتم 

میدونم حرصت میدادم و روت کرم زیاد میریختم و مخصوصا سر قرص و دارو صدسال پیرترت میکردم اما چه کنم مدلم این بود😂

و چند نفر دیگه که شامل پسرداییام  (منهای اصغرشون😂)،داییای عزیزم، مادربزرگ مادریم و چند تا نکبت دیگست میشه که شماهم دوست داشتم 

دیدین اخرم سینگل به گور شدم؟ لعنتیا میدونستم همین میشهXDDD

اخرشم نتونستم خیلی از کارهایی که دوست داشتم رو بکنم 

من پانته آ با 17 سال و خورده ای سن باید از خودم گلایه کنم 

خیلی جاها علاوه بر خودم برای دیگران هم کم گذاشتم 

خیلی اوقات سر چیزایی که دست من نبودن خودمو مجازات کردم 

خیلی وقتا باید میبخشیدم و نبخشیدم 

خیلی وقتا سکوت کردم با اینکه حق با من بود 

خیلی وقتا هم از خودم متنفر بودم و در همون حال سعی داشتم با ماسک خوشحالی بقیه رو از خودم راضی نگه دارم 

و خیلی وقتا ترسو بودم از ترس شکستن یه غرور مزخرف خیلیا رو از دست دادم 

ولی در اخر همه چیز به پایان رسید و گله و شکایت فایده نداره..

عزیزانی که تا اینجا خوندین میخوام از همینجا همتونو یه بغل محکم بکنم 

پون پون عزیزم خودت حرفامو میدونی نه؟ بارها و بارها بهت گفتم چقد دوست دارم و همش حقیقت داشت 

کوین آپای عزیزم تو واقعا دوست داشتنی اما در عین حال نکبت بودی._. ولی با تمام اینا تو بینهایت برای من مهم بودی 

هیون اونی اند سلین*-* سلین مهربون و در عین حال کیوت خیلی دوست داشتم*^* هیون کرم ریز بچ با اینکه سر لقبایی که میدادی بدجور حرصم میدادی اما مانع مهربونی و خوش قلبی مواقعی ک خاص بودن نمیشم:)

دیگه آیسا مرغ سوخاری نکبتمXD ،سانایییی رومئو من،الی کوفته قلقلی،مینهیاااا، جیوو همبرگرم*^*،سبا پاستیلی در مزرعه XD،بدگرلی، طناز عزیزم،سبا پرپل هارتم، اناناسم، اپا ریتاییم، هه ری لعنتی، شوکو نکبت،بارانیم، شیوولم، هیتوکا کیوتیم، آیسوییم، پری ناز کله پشمکیم و چندین ادم دیگه 

تا اینجا از اعماق قلبم دوستون داشتم و امیدوارم در زندگی بعد من شیرین باشم شما لیلیXDDDDD

خب الانم که من زندم و بقول یه عزیزدلی شانس مردن ندارم=-= 

حقیقتا این چالش رو من مرداد ماه میخواستم بزارم همون زمانی که ترند شد بات یادم رف جدن._. 

و الان گذاشتمش دیگه*---* 

اینم منبعش

اها من این قسمتش یادم نبود 

تصور کنید (تصور نه جدی ) من مردم  و حالا اولین یادگاری، خاطره و جمله‌ای که از من به یادتون میاد چیست؟