ادم
ادم بودن صرفا به مهربونی ظاهری نیست
گاهی باید درک کرد تا ادم بود
چیزی ک من تا الان کم دیدم خیلی کم
نصف ما ادم نماییم فقط
یاد بگیریم کمتر تظاهر کنیم!
ادم بودن صرفا به مهربونی ظاهری نیست
گاهی باید درک کرد تا ادم بود
چیزی ک من تا الان کم دیدم خیلی کم
نصف ما ادم نماییم فقط
یاد بگیریم کمتر تظاهر کنیم!
بیاید امشب همه دعا کنیم عزیزامون رو از دست ندیم
خدایا خودت مراقبشون باش
الهی امین
شبتون خوش دوستان
این کشفو ب لطف جیوو یافتم
عمر سایت و تعداد دنبال کننده هام یکیه*-*
هردو 315 تا هستن *-*
لعنتی من تازه متوجه سیصد تایی شدن دنبال کننده هام شدم و فاک کی فکرشو میکرد یروز سیصد تا داشته باشم ؟
جدن ک زندگی عجیبه
و مدیونید فک کنید الان بعد از شیش ساعت درس خوندن ازاد گشتم و ول میچرخم*-*
یه نصیحت میکنم بهتون
هیچوقت به هیچکس شانس دوباره ندین
مهم نیس چ غلطی کردم ببخشیدشون اما صمیمی نشید دوباره
ادما قرار نیست عوض بشن چون عوض شدن سخته و ممکنه خیلی طول بکشه نه توی یه روز یا ی هفته
فقط دوباره اعصاب خودتونو گند میزنید توش
تا نصیحت های بعد بدرود
از صبح دل انگیز ب صبح کوفتی رسیدم😂
لعنتی انقد درسای امروز نحسن ک دارم تلف میشم
زنگ اول زیست,دوم ادبیات,سوم زبان,چهارم شیمی
حالا ادبیات هیچی زبانم هیچی
اما زیست کثافت دبیرش عصبی میکنه ادموووووو
برا شیش صفحه درس 41 جزوه دوباره داد:/
لعنتی من اگه بیرون رو بودم برم پرینت بگیرم ک میرفتم واکسنمو میزدم تا الان:/
یعنی دوس دارم بکشمشششش بعد فرداعم باز دو زنگ با این عوضی داریم گاد کیل میییی
شیمیم ک ازون بدتر دوتا مبحث مهمو تو ی کلیپ میگه بدون دادن پیش زمینه:/
اول سال 14 تا تست داده تا الان کسی حلشون نکرده :/
عاقا من از درس زیست خوشم میاد اما دبیراش واقعا نابودن شیمیم ک متنفرم ازش
چرا عربی نداریمممممم الاننننن T_T
عربی اسون و باحاله T_T
حالا از همش بگذریم من خوابیدم درس حسابی
شب نزدیک سه بالاخره درسام تموم خوابیدم
صبح پنج و نیم بیدار شدم تا الان:/
من میخوام لفت ده لایف بدم:/
اصن نمیخوام درس بخونم T_T (چرت میگم مثه چی الان میخونم)
هعیییی زندگی من میرم لفت بدم اخرین حرفاتونو بزنید😂
اها این وبم بفالویید *-*
امروز اخره این داستانه بالاخره تموم میشه
برای اخرین بار نگاهی به پشت سرم انداختم و بهترین افراد زندگیمو دیدم
هرکسی تا الان مثله من دردکشیده بود پشت سرم بود
نایون و لبخندای قشنگن
سانا و موهای هویجیش
اوه روم و چشمای رنگی درخشانش
جونگ کوک و لبخند خرگوشی کیوتش
شوگا و لبخند ادامسی معروفش
سونگ کیو و چشمای همیشه مهربونش
ووهیون و لبخندای همیشگیش
و خودم کیم تهیونگ و لبخندای معروف مستطیلیم
چند قدم جلوتر رفتم و لبه ی پشت بوم ایستادم
باد خنک از لابلای موهام عبور میکرد
یاد بچگیام افتادم که لبه ی پنجره وامیستادم و بقیه رو میدیدم
با صدای بلند خندیدم اولین خنده ی واقعیه من بعد از مدتها بود
ما هممون دردکشیده بودیم و خدا میدونه چقدر ادم مثله ما وجود داره
اما ما قربانی ادمای خودخواه زندگیمون شدیم
کسایی که از دوست داشتن حالا به هرنوعی فقط ادعاشو بلد بودن
ما هرچیزی رو تجربه کردیم
از دست دادن کسایی که دوستشون داریم,دروغ,خیانت,تهمت,قضاوت و خیلی چیزای دیگه
اما ظاهرا قوی موندیم ما این شدیم الان!
هرکسی از ما یه شغل عالی داره و زندگی خوبی ساخته
اما از درون ما همون بچه هاییم که از ترس زیر میز قایم میشدن و زانوهاشون رو جمع میکردن
همونا که بیصدا اشک میریختن
ما جسما بزرگ شدیم اما روحمون همونه همونقدر بچه و معصوم
گذشته ها هیچوقت نگذشتن برای ما هربار با هرطلوع خورشید زخمامون سر باز میکنن و میسوزن
و درمانی براشون وجود نداره...
برای بار اخر به پشت سرم نگاه کردم و بعدش...
تنها چیزی که دیدم سیاهی مطلق بود
و گادددددد بالاخره تمومش کردم پایانش بنظرم منطقی ترین پایان ممکن بود با اینکه بنظرم سرشار از ایراد بود
ولی موضوع این فیکشن کاملا اجتماعی بود چیزی ک برای هرکسی پیش میاد و هدفم من نشون دادن عمق مشکلات افراد بود
و یچیز دیگه قراره یه جایگزین داشته باشه ک بعدا راجبش میگم حالا
اما خب یسری سوالات دارم ازتون
1.پایان داستان چطور بود؟
2.بیشتر با کدوم شخصیت همزاد پنداری کردین؟
3.قشنگ ترین قسمت کدومش بود؟
4.بنظرتون در کل داستان چطور بود؟
ممنون میشم تو خ جوابشونو بدید ^^
هرمشکلی دارید میشنوم منتها ماجراهای عشقی رو نه
بابا محض رضای خدا باحوصله هستم اما نه اینکه بشینم ماجرای دلشکستگی سه رل سابقو گوش کنم
ازونم گذشته ماشاالله یه عده دل ندارید که دروازست توی یه هفته چهار بار اخبار عشقیتون میرسه به دست ادم
خو یا سینگل بمونید یا درس حسابی رل بزنید
خواهشمندمممممم منو قاطی ازدواجاتونم نکنید ک تهشم مقصر بگید من بودم
باتشکر خوب عمل کنید بهشون ک تبدیل به غول قصه ها نشم :/
صبح دل انگیزتون بخیر بیانیون عزیز😂
امیدوارم صبحتون رو با دروس جذابی همانند تاریخ,فیزیک,شیمی,زیست و ریاضی شروع کرده باشید 😂
و امیدوارم دبیرایی مثله دبیر زیست ما گیرتون بیاد که همه ی پیامارو سین کنه و ج نده و 41 صفحه جزوه برای گفتاری که کلا 8 صفحه بید بده بهتون😂
خب خوبید؟خوشید؟سلامتین؟ایا کلاساتون شروع شدن؟
من کیدراما زیاد دیدم خیلیم زیاد از کلاس پنجم تا الان ک کلاس یازدهمم
بینشون خوب و معرکه بود اما فوق زشتم بود
بین کلشون سه تا از بقیه افتضاح تر بود
1.دنیای متاهلی
2.مدرسه موریم
3.فوق العاده
البته سلیقه ایه اما اینا واقعا بد بودن و نمیدونم چرا انقدر کره ایا دنیای متاهلی رو دوس داشتن
پایانش ک واقعا بد و مبهم بود و کل سریال زیادی کسل کننده بود من خودم سریال ملودرام دوس دارم اما این خوب نبود واقعا
مدرسه موریم که بازم خیلیا عاشقشن اما من چند سال پیش ک دیدمش واقعا به دلم ننشست یکی از دلایلشم بازیگراش بودن
و فوقالعاده ک من بخاطر جیسو دیدمش ولی خب بازم سریال جالبی نبود بنظرم کلا من از سبک نونارمنس خوشم نمیاد جز یه سریال ک اونم فرصتی دیگر هستش
خلاصه اینکه اره تویه پستای اینده سه سریال مورد علاقمو میگم
خب نظرتون چیه؟ اینارو دیدین؟و بنظرتون بدترین کیدراماها کدوما هستن؟
دروغ گفتن و پنهان کاری خیلی اسونه
اولش سخته اما بعدش مدام ادامش میدی
یادمه اولین بار که دروغ گفتم میگفتم حالم خوبه
یه لبخند مصنوعیم رو لبم بود
اما بعدش ادامش دادم
سالیانه سال شد
شاید ده سالی شده باشه
دروغا بیشتر شد
گفتم یه زندگی ایده ال دارم
یه خانواده بینظیر دارم
یه عالمه دوست مهربون دارم
اما همشون دروغی بیش نبودن
ولی شاید بقیه انقد احمق بودن ک باور میکردن
شایدم من حرفه ای شده بودم
خودمم باورم شده بود انقد همه چی خوبه
اما اون حباب کوفتی ترکید
و بعدش بوم واقعیتو دیدم
و فهمیدم خودمم غرق این دروغای شیرین بودم
و الان حتی یادم نمیاد زندگی کردن چجوریه:)
خاطرات کیم تهیونگ 17 ساله
_بخشی از فیکشنی که هیچوقت نوشته نشد