تا دیوونم نکردی بیا خ نونا خیلی سریع 

نزار نگران بمونم امشبو 

بالاخره یه قالب جدید کیلیلیییی 

به لطف عارفه نکبت من قالب اینجوری شده 

واقعا ممنونم عاری 

نمیدونم چرا اما این چن وقته اصن نمت از رنگ قرمز و ترکیبش با مشکی بکشم بیرون همه چیزم قرمز شده:/

خودم ک عاشق قالب شدم نظر شما چیست؟

خب بازم یه چالش جدید دیگه بنظرم این یکی از همه جالب تر و باحال تره *-*

خیله خب اینبار با نظم انجامش میدم واقعا 😂

گاهی اوقات بعضی چیزا شروع نشده تموم میشن 

مهم نیست جنگجو یا قوی باشید بازم میبازید 

اما نقطه ی قوت این باخت تجربه ایه که بدست میارید 

از هر شکست یه درس یاد بگیرید:)

آنیمای کیوتی 

تولدت خیلی خیلی مبارک 

زیر یکساله که میشناسمت اما بینهایت دوست دارم 

و اینکه جدن گاهی نسبتای فراوونمون رو قاطی میکنم خداییش تا اخرش نفهمیدم چیکاره هم میشیم://///

شرمنده من ریدمالم تو تبریک تولد گفتنT_T 

کلیک

کلیک

کلیک

کلیک

اهم امیدوارم خوشت بیاد آنیمایی *-*

سارانگههههه 

برو خ اونور ک ادرسشو بت دادم:/ 

مسعلمونم اصن چیزی نیس ک فکرشو میکنی:/

ریل ترین کاپل کل تاریخ بشریت چیزی نیست جز...

کاپل مولشمس😂

مولانا اند شمس ریل ترین کاپل تاریخ بشریت بیدن 

از تهکوکم لعنتیا ریل ترن 😂

و به لطف مین الی سم ساز ما اسم مولشمس رو براشون در نظر گرفتیم 😂

و بعد از اونا ما کاپل سبافظ رو داریم 

یعنی سبا پاستیل متحرک نکبت و حافظ جذاب 😂

و بعد از اونم کاپل سبادی رو داریم 

یعنی سبا و سعدی کیوتمون 😂

خبرگزاری دارک کویین دیسپچ گزارش میدهد😂

تا اخباری دیگر بدرود😂

پ.ن：واضحه بشدت حوصلم پوکیده؟😂

پ.ن2：و واضحه بشدت امروز شنگول میزنم؟😂

سخته تو زندگیت از چیزی بگذره که زمانی به امیدش زنده بودی 

اما من گذشتم از همشون 

تو بازه های زمانی مختلف از هر رویایی که داشتم گذشتم 

فهمیدم این جمله که دنیا دوروزه و باید لذتشو ببری دروغی بیش نیست 

اگه میخواستم این کارو بکنم الان این نبودم 

دنیا اونجوری که میگن خوب و پشمکی نیست منم نمیخواستم جوری غرق رویا بشم که نتونم واقعیتو ببینم 

کشیدم بیرون از هر چیزی که زمانی بخاطرش زنده بودم 

و واقعیت رو دیدم 

دیدم هیچ چیزی قشنگیش همیشگی نیست 

اما پشیمون نیستم 

شاید اگه از رویای دنسر شدنم نمیگذشتم الان انقد موفق نبودم:)

خاطرات دادستان  پارک ایرین 26 ساله

_بخشی از فیکشنی که شاید نوشته شود

فک کنم بعد مدت هاست میخوام گلایه کنم 

محض رضای خدا در حد مرگ خستمه 

چ روحی چ جسمی 

از طرفی نمیتونم درست بخوابم فیکس زیر چهار ساعت 

از طرفی درسا واقعا بهم فشار اوردن 

کلاسای تقویتیم از یه طرف 

خون اومدن این بینی کوفتی و سرگیجه از طرف دیگه 

از سمت دیگه مشکلات شخصی خودم بینهایت تو این دوروز و مخصوصا امروز زیاده 

دلم میخواد برای یکساعت که شده چشمامو ببندم و به هیچی فک نکنم 

اما از دستم حتی ساخته نیست 

دوسال دیگه کنکور فاکی دارم اما از الان داغون شدم 

و چیزی که عجیبه اینه من تو این مدت بینهایت عصبیم چیزی که ازم بعیده 

مشکلات یا نمیان یا اگرم بیان پشت سر همن 

و من از سنگ نیستم که احساسات نداشته باشم 

منم ادمم فقط نمیتونم مثه بقیه حسمو بیان کنم 

شماعم مراقب بعضی کاراتون باشید چون بدجوری رو اعصابم میره و ممکنه دلخوری بوجود بیاد 

تا چسناله ای دیگر بدرود:|

ارزش نداره توی دنیایی بمونی که دوست نداره 

قبولت نمیکنه 

و همیشه از نظرش یه ادم اضافی هستی 

برای من چنین حسی داره 

تنهایی,بی پناهیی,سرما و درد 

زندگیه من تو این چهار واژه خلاصه میشه 

اما چرا دارم ادامه میدم؟

خودمم نمیدونم 

فقط میخوام تموم شه مهم نیست به چه روشی:)

خاطرات هیرای سوکی 17 ساله 

_بخشی از فیکشنی که احتمالا نوشته خواهد شد:))))