Maybe a badqueen?

Everything is red and blue
۲۸ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است
bad girl
bad girl شنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۰، ۰۹:۵۹ ب.ظ

دوباره ناشناس میشه؟

میدونم مزخرفه هرچند وقت یکبار پست بزارم 

و اونم فقط ناشناس باشه ولی خب انگار معتادش شدمXD

بهرحال بیاید با هم کنار بیایم=-= 

من زیاد اهل باز گذاشتن پستام نیستم 

ولی الان که بازه هرچی میخواید بگید

خوشحال میشم بعد مدت کمی دوباره حرف بزنیم*-*

پ.ن: از بی پستیه بخداXD حال خلاقیت توی پست ندارم فقط انتشار دوباره میزنم._.

درک کنید گشادی توی تفکر نکبت باره._.

IEREN Queen! IEREN Queen! ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس 매력적인 뱀파이어 ناشناس ناشناس ناشناس 매력적인 뱀파이어 ناشناس ناشناس Unique  •-• 매력적인 뱀파이어 매력적인 뱀파이어 𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑺𝒘𝒂𝒏 ناشناس ناشناس Unique  •-• 매력적인 뱀파이어 𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑺𝒘𝒂𝒏 ناشناس 𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑺𝒘𝒂𝒏 ناشناس 매력적인 뱀파이어 Unique  •-• 𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑺𝒘𝒂𝒏 𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑺𝒘𝒂𝒏 ناشناس 매력적인 뱀파이어 ناشناس 매력적인 뱀파이어 Unique  •-• ناشناس Unique  •-• ناشناس 𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑺𝒘𝒂𝒏 Unique  •-• ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس Unique  •-• 𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑺𝒘𝒂𝒏 Unique  •-• • 𝑱𝒊𝒘𝒐𝒐 •  나비 NABI • 𝑱𝒊𝒘𝒐𝒐 •  나비 NABI Unique  •-• Unique  •-• Unique  •-• 나비 NABI • 𝑱𝒊𝒘𝒐𝒐 •  나비 NABI 나비 NABI • 𝑱𝒊𝒘𝒐𝒐 •  나비 NABI 나비 NABI • 𝑱𝒊𝒘𝒐𝒐 •  나비 NABI 나비 NABI 나비 NABI 나비 NABI ناشناس ناشناس ناشناس • 𝑱𝒊𝒘𝒐𝒐 •  ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس IEREN Queen! ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 ❤️‍🔥NingNing  X  Noona ❤️‍🔥 Unique  •-• Unique  •-• Unique  •-• Unique  •-• Unique  •-• Unique  •-• Unique  •-• ناشناس Unique  •-• ناشناس Unique  •-• ناشناس ناشناس ناشناس Unique  •-• ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس *-* Anita *-* Anita *-* Anita ناشناس ناشناس *-* Anita *-* Anita *-* Anita ناشناس *-* Anita *-* Anita ناشناس *-* Anita *-* Anita ناشناس *-* Anita *-* Anita *-* Anita ناشناس *-* Anita *-* Anita ناشناس *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita Unique  •-• Unique  •-• *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 ناشناس 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 ناشناس 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 ناشناس 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 ناشناس ناشناس 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ناشناس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ناشناس ناشناس ناشناس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ناشناس ناشناس ناشناس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ناشناس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ناشناس ناشناس ناشناس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ناشناس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ناشناس ناشناس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ناشناس ناشناس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ناشناس 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 𝐀𝐫𝐞𝐟𝐞𝐡 🍓🌈 ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس • 𝑱𝒊𝒘𝒐𝒐 •  매력적인 뱀파이어 ناشناس |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        ناشناس 매력적인 뱀파이어 매력적인 뱀파이어 매력적인 뱀파이어 매력적인 뱀파이어 |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        ناشناس |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        매력적인 뱀파이어 ناشناس |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        매력적인 뱀파이어 |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        매력적인 뱀파이어 |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        매력적인 뱀파이어 |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        ناشناس 매력적인 뱀파이어 |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        |𝐡𝐚𝐧𝐞𝐮𝐥| ~        ناشناس ناشناس ناشناس Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay Park  HaeRay
Last Comments :
bad girl
bad girl شنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۰، ۰۷:۳۵ ب.ظ

Who am I?

کلاه سوییشرتشو روی سرش گذاشت و ماسک سیاهشو بالاتر کشید 

چرا فقط نمیفهمیدن اون نمیخواد خوب شه؟ اینقدر سخت بود؟ 

با رسیدن به در اتاقی که توی دوسال اخیر هر هفته میومد اونجا پوزخندی زد و وارد شد 

دکتر که برخلاف اون هیچوقت تند نبود باهاش با لبخند همیشگیش بلند شد

- سلام پارک سولی شی خوشحالم میبینمت 

دختر بی توجه به لحن مرد و دستی که به سمتش دراز شده بود روی صندلی نشست 

+ متاسفانه دکتر ولی من خوشحال نیستم که میبینمت 

مرد بی توجه به لحن دختر روی صندلی روبروییش نشست 

- اشکال نداره من به جای هردومون خوشحالی میکنم هوم؟ 

دختر شونشو بالا انداخت و مثله همیشه سکوت کرد

- سولی شی دوسال شده و تو فقط میای و میری نمیخوای حداقل بخشی رو شروع کنی به گفتن؟ 

با نه محکمی که از دختر شنید بازم ناامید شد مثله هر چهارشنبه توی این دوسال

- سولی شی یادته اولین بار که همو دیدیم چطوری بودی؟ 

با نگرفتن جواب تصمیم گرفت خودش جواب بده 

- تو یه دختر 23 ساله بودی یه آیدل همه چیز تمام ولی کمپانی برای جلوگیری از رسوایی های دیگه تو رو فرستاد پیش یه روانشناس که من بودم ... وقتی دیدمت از نظرم بی نقص میومدی ولی با دیدن دستات و صورت بی رنگت به همه چیز پی بردم

وقتی لرزش دستای  دختر رو دید لبخندی از موفقیتش زد 

- اونا اینو بهم نشون دادن که صاحب اون دستا و صورت چندین بار خودکشی ناموفق داشته و علاوه بر اون با بیش از حد کار کردن میخواسته دردای روحیشو فراموش کنه نه؟ 

اولین قطره ی اشکش دختر روی گونش چکید 

- ولی الان بعد از دوسال اون دختر هنوز همونه و هنوزم به خودش آسیب میزنه... سولی دستمو نمیگیری؟ نمیزاری ازون چاه تاریک بیرون بیارمت؟ 

به چشمای منتظر مرد نگاه کرد 

+ بیرون اومدن چه فایده داره وقتی تا تهشو رفتی؟ پارک سانگ وو شی من از مردن ترسی ندارم 

- ولی سولیا بزار قبلش یچیزی رو بهت بگم ... تو نمیخوای ازین چاه تاریک بیرون بیای نه؟ تو میترسی... تو میترسی خوشحالی رو باور کنی... میترسی دروغ باشه ...میترسی یکی از همون قصه های شیرینی باشه که برامون تعریف میکردن نه؟ 

+ اوهوم حق با توعه دکتر ... من میترسم... من خوشحالی رو باور ندارم چون نچشیدمش ... من عشق رو ، دوستی رو ، محبت کردن و محبت دیدن رو هیچکدومو نه بلدم نه باوری بهشون دارم ... و این بنظرت تقصیر منه؟ 

نه هیچی تقصیر تو نیست سولی ولی یبار فقط یبار بهم اعتماد کن 

به چشمای منتظر مرد نگاه کرد 

+ من به هیچکس اعتماد نمیکنم ولی دفعه ی بعد شاید حرف زدم...

مرد با کورسوی امیدی توی دلش با خوشحالی لبخند زد 

- ممنونم سولیا قول میدم پشیمونت نکنم 

دختر شونشو بالا انداخت 

+ مهم نیست به پشیمونی و نا امیدی عادت کردم 

بعد از زدن حرفش دستشو سمت کیفش دراز کرد و برش داشت ... از جاش بلند شد و سمت در رفت 

+ خداحافظ دکتر به زندگی تاریک من خوش اومدی 

- خداحافظ سولیا... چی میشه اگه بگم من از اول عاشق زندگی تاریکت شدم 

+ نمیدونم چیزی تغییر نمیکنه احتمالا 

و رفت 

اما کسی از آینده خبر نداشت... زندگی پر از چالشه و هرروز زندگی کردن یه چالش جدید 

 

 

- بخشی از زندگی یک آیدل

 


میشه فالو کنید اینو؟

bad girl
bad girl جمعه, ۸ بهمن ۱۴۰۰، ۰۲:۳۵ ب.ظ

Behind the stage

وقتی زندگی میکنی در ظاهر برای خودته ولی در باطن هرکسی زندگی میکنه جز تو 

وقتی هربار  از استیج خارج میشم اون لبخند مسخره پاک میشه 

دیگه اون دختر کیوتی که همه عاشقشن نیست 

من اینم... فردی که خودشو پشت نقابش مخفی کرده

مهم نیست چقدر محبوبم مهم اینه من خودم نیستم 

همه میگن من زیادی تلاش میکنم و سخت کوشم اما اونا یچیز رو نمیدونن 

اونا هیچوقت نفهمیدن من میخوام با خستگی جسمی ، خستگی ذهنیمو از یاد ببرم

میخوام از یاد ببرم چقدر خسته و درموندم 

این مسخرست... این زندگی ... این شهرت همه چیز مسخرست 

هر شب ... هر شب به زخمای بدنم اضافه میشه

ولی همچنان من یک بازیگرم بهترین بازیگر سال 

اینو میتونید از لبخندهام بفهمید...

من داشتم خفه میشدم چندین سال ولی بعدش..

بعدش من تغییر کردم 

دیگه هیچی برام مهم نبود واقعا هیچی...

هر کسی هرچیزی میگفت دیگه حتی ناراحتم نمیشدم 

نه بقیه نه خودم مهم نبودیم 

تا اینکه به اینجا رسیدم ...به لبه ی این پشت بوم 

و اینجا پایان منه همینجا 

ازین به بعد دیگه شین میجو وجود نخواهد داشت 

و برای همیشه یک یادبود باقی میمونه 

 

- خاطرات زندگی یک آیدل 

 

 

bad girl
bad girl جمعه, ۸ بهمن ۱۴۰۰، ۰۸:۳۰ ق.ظ

Private

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
bad girl
bad girl جمعه, ۸ بهمن ۱۴۰۰، ۱۲:۰۰ ق.ظ

روز جهانی هشت نکبت مبارک!

سلام خدمت همه ی بیانیون گل و گرامی 

روز جهانی و بشدت مهم نکبت ها را 

به هشت نکبت بزرگ و خاندان نکبت بار تر آنان تبریک عرض میکنم 

واقعا با تک تک نکبت بازیاتون شایان تقدیر هستید 

امروز 8 بهمن رسما بعنوان روز جهانی نکبت ها معرفی میشود 

اینم کادوی کوچکی از من به شما نکبتا: 💣💣🌼🌼🌼🌻🌺🥀🌹🏵

bad girl
bad girl چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۳۰ ب.ظ

Rain

نمیدونست چند دقیقست که زیر بارون وایستاده 

فقط میدونست خیسه خیس شده 

صورتش از قطرات آب پوشیده شده بودن 

اینا بارون بودن یا اشک!؟ 

هیچی معلوم نبود 

خسته شده بود از همه چیز و همه کس 

و نمیخواست توی زندگی کسی که دوسش داشت یه رد اضافی باشه 

ولی الان نمیدونست باید چیکار کنه 

منطق یا قلب؟ کدوم درست تره؟ 

با شنیدن صدای پای فردی که عاشقش بود به سمتش چرخید 

- یا اوه جنا نمیگی از نگرانی منو میکشی؟ چرا جواب تماسامو نمیدادی؟ 

لبخندی به نگرانیش زد 

+ منو ببخش هوم؟ برای همه چیز 

پسر با نگرانی ناشی از لحن بغض آلود دختر دستشو گرفت

- هی چیشده عزیزم؟ کسی چیزیش شده؟ 

تصمیمشو گرفت یا الان یا هیچوقت 

+ جونگمینا تو زیادی خوبی برای بودن با آدمی مثله من ... من لیاقتت رو ندارم میخوام تمومش کنم اما نه بخاطر اینکه عاشقت نیستم بخاطر اینکه زیادی عاشقتم لعنتی 

حدسش رو میزد هیچ چیز از زیبای مو مشکی روبروش بعید نبود 

- پس چرا؟ چرا وقتی عاشقمی میخوای با گرفتن خودت از من دنیامو جهنم کنی؟ ما قول داده بودیم جینایا قرار بود ما بقیه نباشیم ولی زدی زیرش 

دختر با چشمای پرش به زمین خیره شد 

+ جونگمینا کجای دنیا عاشقا بهم رسیدن که ما دومیش باشیم؟ رومئو و ژولیت و حتی ناپلئون و اوژنی هیچ کدوم بهم نرسیدن ما که هیچی نیستیم...اوایل هر رابطه شیرین و رویاییه اما بعدش متوجه نقصای اون میشی... من متوجه بزرگترین نقص خودم شدم.... من عاشق توعم ولی من از خودم متنفرم آدم تا وقتی خودشو دوست نداشته باشه نمیتونه عاشق دیگران باشه... من میرم و هیچوقت دنبالم نگرد ولی اگه یروز دلتنگ شدی بدون من همیشه توی قلبتم 

و به سرعت نور ناپدید شد و پسری موند که سالها با عشق اون توی قلبش زندگی میکرد 

درسته اونا ناپلئون و اوژنی نبودن اونا رومئو و ژولیت نبودن ولی اونا جونگمین و جنا بودن کسایی که سالها با یاد کسی که عاشقش بودن زندگی میکردن و کی میدونه پایان اونا چی میشه؟ هیچکس جز کسی که اونارو خلق کرده...

- دوست دارم اوه جنا به حرفت گوش دادم توی قلب من فقط تویی 

+ لی جونگمین دوست دارم اولین و آخرین عشق زندگیم من هنوزم به یادتم 

 


Возьми меня, люби меня, укрой
 /Vozʹmi menya, lyubi menya, ukroy/
منو همرات ببر ، بهم عشق بده ، مواظبم باش

Той пеленой, что мы с тобой создали вдвоём
 /Toy pelenoy, chto my s toboy sozdali vdvoyom/ 
اون قنداقی که با هم برات درستش کردیم

Возьми меня, люби меня, укрой
 /Vozʹmi menya, lyubi menya, ukroy/
منو همرات ببر ، بهم عشق بده ، مواظبم باش




Той пеленой, что мы с тобой создали вдвоём
 /Toy pelenoy, chto my s toboy sozdali vdvoyom/ 
اون قنداقی که با هم برات درستش کردیم

Я помню той ночью закрыл твои очи, бабушкина дверь
/ Ya pomnyu toy nochʹyu zakryl tvoi ochi, babushkina dver/ 
یادم میاد اون شبو تو خونه ی مادربزرگ ، چشاتو بستی




И лестничный проём, спускаемся мы вдвоём
/ I lestnichnyy proyom, spuskayemsya my vdvoyom/ 
و باهم از راه پله اومدیم پایین

Парки, скандалы, любовь, мемуары, песни о любви
/ Parki, skandaly, lyubovʹ, memuary, pesni o lyubvi/ 
پارک ، شور و هیجان ، خاطرات ، ترانه های عاشقانه

С тобою навсегда, прошу тебя, помни меня
/ S toboyu navsegda, proshu tebya, pomni menya/ 
میخوام تا آخر عمرم کنارت باشم ، خواهش میکنم منو به یاد بیار

Я провожал тебя домой под звуки птиц
/ Ya provozhal tebya domoy pod zvuki ptits/ 
گنجشک ها داشتن می خوندن و دوتایی به خونه برگشتیم




Ты засыпала на моих коленях
/ Ty zasypala na moikh kolenyakh/ 
تو روی زانوهام خوابت برده بود

А я стучался в бабушкины двери
/ A ya stuchalsya v babushkiny dveri/ 
در خونه ی مادربزرگ رو زدم

Я прохожу весь коридор, а ты всё спишь
/ Ya prokhozhu vesʹ koridor, a ty vsyo spish/ 
داشتم تو راه رو می بردمت و تو خواب بودی

«Не вставай, малыш», — ты мне говоришь
 /«Ne vstavay, malysh», — ty mne govorish/ 
 بهم گفتی : ” عزیزم از خواب ناز بیدار نشو “




Возьми меня, люби меня, укрой
 /Vozʹmi menya, lyubi menya, ukroy/
منو همرات ببر ، بهم عشق بده ، مواظبم باش

Той пеленой, что мы с тобой создали вдвоём
 /Toy pelenoy, chto my s toboy sozdali vdvoyom/ 
اون قنداقی که با هم برات درستش کردیم

Возьми меня, люби меня, укрой
 /Vozʹmi menya, lyubi menya, ukroy/
منو همرات ببر ، بهم عشق بده ، مواظبم باش

Той пеленой, что мы с тобой создали вдвоём
 /Toy pelenoy, chto my s toboy sozdali vdvoyom/ 
اون قنداقی که با هم برات درستش کردیم

Свет фонарей гуляет по улице
/ Svet fonarey gulyayet po ulitse/ 
نور تیر برق ها دارن تو جاده می رقصن

Смотри же мне в глаза, обо всём я тебе расскажу
/ Smotri zhe mne v glaza, obo vsyom ya tebe rasskazhu/ 
به چشام نگاه کن ، همه چی رو برات تعریف میکنم

И колыбельную тебе спою, смотри же мне в глаза
/ I kolybelʹnuyu tebe spoyu, smotri zhe mne v glaza/ 
و قراره برات لالایی بخونم ، به چشام نگاه کن

? И где в них доброта
/ I gde v nikh dobrota /
مهربونی تو چشات کجا رفته ؟

 

 

- بخشی از فن فیکشنی که بازم به علت گشادی بندهXDD  نوشته نشد 

 

 

پ.ن: این اهنگ رئوف خیلی بهش میخورد و واقعا قشنگه امیدوارم خوشتون بیاد:)

 

bad girl
bad girl سه شنبه, ۵ بهمن ۱۴۰۰، ۰۲:۱۰ ب.ظ

Anything

به دختر زیبای مو مشکی کنارش خیره شد ...

میتونست توی سیاهی شب چشمای دختر غرق بشه ولی توی اون سیاهی چیزی اذیتش میکرد 

اونم غم بود ! 

غمی که نمیدونست از کجا نشأت میگیره...

با تکون خوردن دست دختر جلوی صورتش به خودش اومد

+ اوپا حواست کجاست!؟ خیلی وقته صدات میزنم 

لبخند خجالتی بصورت همیشه بشاش اما تا حدی غمگین دختر زد 

- منو ببخش حواسم پرت شده ...راستی نگفتی دیدن خانوادت رفتی؟ 

دید که چطور چهره خوشحال دروغین دختر با این جمله فرو ریخت و هول کرد 

+اوهوم رفتم دیدنشون حالشون خوب بود 

به راحتی میتونست بفهمه داره دروغ میگه بهش ولی بیخیال شد و با دختر همراهی کرد 

- خیالم راحت شد پس...جنا میتونم سوالی که توی ذهنمه بپرسم ازت؟ 

دختر از حرکت ایستاد و با کنجکاوی بهش خیره شد 

+ اوهوم هرچی دوس داری بپرس اوپا 

تصمیم گرفت سوالی که خیلی وقته ذهنشو مشغول کرده بپرسه 

- تو چطور میتونی این باشی؟ ...منظورم اینه وانمود کردن به خوشحالی راحت نیست تو چطور قادر به انجامش هستی؟ 

با پایان حرفش دختر لبخند تلخی زد 

+ کار سختی نیست اوپا... تظاهر کردن راحته حداقل برای من این راحته وانمود کنی شادی با اینکه غمگینی...ادما افراد غمگین رو دوست ندارن 

پسر میدونست پایان این بحث به جای خوبی نمیرسه اما بازم دوست داشت ادامه پیدا کنه 

- ولی این احمقانست مطمئنم خیلیا هستن که تو رو بخاطر چیزی که هستی دوست دارن نه چیزی که وانمود میکنی 

دختر پوزخند ریزی زد چیزی که تا الان به کسی نشون نداده بود 

+ دوست داشتن؟ اونم بخاطر خودم؟ بیخیال اوپا ما آدما از تصویری که بقیه برامون ساختن خوشمون میاد نه خودشون ...ما فقط ظاهر قضیه رو میبینیم نه باطنش رو .... مهم نیست چقدر خوبی یا چقدر مهربونی در نهایت با یک اشتباه همه چیز عوض میشه 

درک حرفایی که دختر میزد براش کمی سخت بود بهرحال موقعیتشون یکی نبود 

- الان چه احساسی داری؟ فقط همین یبار رو صادق باش 

دختر برای چند لحظه از حرکت ایستاد و به نقطه ی نامعلومی زل زد 

+ چه احساسی دارم؟ اخرین باری که حس داشتم یه بچه ی کوچیک بودم اما برای رفع کنجکاوی میگم دارم خفه میشم میفهمی!؟... حس خفگی دارم نمیتونم نفس بکشم با هر دم و بازدمی حس میکنم دارم زهر وارد ریه هام میکنم ... نپرس چرا ولی بدون هیچ چیز اونجوری که بنظر میاد نیست اوپا 

و از اونجا دور شد

هیچ چیز اونجوری که بنظر میاد نیست...

جمله ای که تا ابد توی ذهن هردو باقی ماند 

 

 

- بخشی از فن فیکشنی که نوشته نخواهد شد ب علت گشادی منXDD

 

 

 

bad girl
bad girl شنبه, ۲ بهمن ۱۴۰۰، ۰۹:۴۷ ب.ظ

End of love

 

 

 

 

 

 

با چشمایی که از اشک برق میزد به مرد سنگدل روبروش زل زد یعنی ارزشش همینقدر بود؟ 

انقدر ازش متنفر بود که جلوی چشمای عاشقش به یکی دیگه پیشنهاد رقصیدن میداد؟ 

با قرار گرفتن دستای ظریف دختر داخل دستای مرد اولین قطره ی اشکش از چشماش پایین اومد 

وقتی مرد دستایی که یک زمانی متعلق به اون بودن و با عشق و علاقه نوازشش میکردن دور کمر باریک اون دختر حلقه کرد ، سوزش عجیبی توی قلبش حس میکرد

شکستن دل واژه ی عجیبیه نه؟ 

ولی اون الان درکش میکرد دلش شکسته بود و هیچوقت انقدر احساس حقارت نکرده بود ...

با قدم های لرزون به سمت اون دو نفر رفت دست سردشو به ارومی روی شونه ی مرد گذاشت و اونو متوجه خودش کرد

+ اوپا نکن اینکارو خواهش میکنم ازت...یعنی اصلا برات ارزشی ندارم که بخاطرم بتونی از موقعیتت بگذری؟

مرد با پوزخندی که این مدت چاشنی صورتش شده بود با تمسخر به چهره ناراحت دختر نگاه کرد 

- ارزش؟ من حتی ادم حسابت نمیکنم جیوون شی و در جواب سوالت باید بگم من خیلی وقته ازت گذشتم چون تو در برابر موقعیت آینده ی من هیچی نیستی جز یه دختر عادی که تا ابد همین میمونه

تموم شد تنها چیزی که حس کرد بعدش سیاهی مطلق بود و تمام! 

 

 

- یه داستان فی البداهه 

قبلی ۱ ۲ ۳
Made By Farhan TempNO.7