Maybe a badqueen?

Everything is red and blue
۵۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است
bad girl
bad girl شنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۰۰ ق.ظ

تولدت مبارک مینهی کیوتم :)

یه دختر همه چیز تموم 

کسی که نه تو شادی نه غم هیچوقت ولت نمیکنه 

مهربون و خوش قلب 

قوی و بخشنده 

کسی ک تقریبا یکساله همو میشناسیم و هیچوقت نشد ناراحتم کنه 

ما زمان بدی اشنا شدیم اما 

اون همیشه مینهی کیوت من بود 

کسی که تو بدترین روزای عمرم باهاش اشنا شدم 

اما از همون اول مهرش به دلم نشست 

و حتی به لطفش با نونا اشنا شدم 

اشناییمون مال وب قبلیمه و روزایی بود که حال بابام بد بود 

همیشه پیشم بودیو و روحیه بهم میدادی 

فوق العاده هم با استعداد بودی و هستی 

بعدش زمان گذشت و من اومدم اینجا بیشتر اشنا شدم باهات 

یادمه بیست و نه تا بچه داشتم دنبال شماره سی بودم تو بچم شدی 

و حتی یادمه یبار باهات قهر کرده بودم_-_ 

مدیونی فک کنی زیاد لوس بودما 

زمان میگذره و میگذره اما منو تو هنوز همونیم 

من پرنسسم توعم مینهی کیوت نکبت منی *-*

بینهایتتتتتتتتت دوست دارمممممم در حد مرگ یونو؟!

و بینهایتتتتتتتتت برام باارزشی اگین یونو؟!

خوشحالم که به دنیا اومدی و دارمت 

و قولمو دوباره تکرار میکنم 

وقتی درسم تو دبیرستان تموم شد و وارد دانشگاه شدم یعنی دوسال بعد میام پیشت اصلا میارمت پیش خودم 

نمیزارم دیگه کسی اذیتت کنه خودم پیشتم

امیدوارم به ارزوهای قشنگت برسی نکبتم*-*

بازم بگم ببخشیدا تو تبریک تولد انقدر افتضاحم هانی T_T 

کادوتم میام وبم میدم بهت امیدوارم خوشت بیاد*-*

 

 

پ.ن:امیدوارم اولین نفر تبریک گفته باشم با اینکه بعید میدونمT_T

bad girl
bad girl جمعه, ۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۵۰ ب.ظ

چالش سی روزه ژورنال ماه اوریل

 

 

 

 

 

و باز هم منو یه چالش سی روزه جدید این یکیم بنظرم باحال بود شرکتیدم *-* این یکی منبعش یه عکس تو پینتریسته 

 

 

 

روز اول: ورزش مورد علاقه ت.

ایروبیک,شنا,دو میدانی,بسکتبال,یذره هم دفاع شخصی   تو همش ی سررشته ای دارم تقریبا 

روز دوم: بزرگ ترین ترس هات.

 

واضحا بگم من ادم ترسوییم اما بدترین ترسام درحال حاضر ایناست:

1.بازگشت ب گذشته یا تکرارش بی تردید میگم از گذشته متنفرم  اینجوری نیست ک  خیلیا فک میکنن من از اتفاقاتی ک تو خانواده افتاد و برای منم پیش اومد متنفرم و مطمئنم خیلیا مثه من از گذشتشون بدشون میاد دلیل روانشناس شدنمم اینه ک بتونم ب اونا کمک کنم 

2.دوباره زندگی کردن مادربزرگ پدریم با ما 

3.لو رفتن رازام ک روش بشدت حساسم 

4.وابستگی و اعتماد و در نهایت خیانت به اعتماد ...بشدت ازش میترسم 

5.عاشق شدن...جدن چیز ترسناکیه و خب تجربش کردم پارسال 

6.نشون دادن حس واقعیم به بقیه...من تو واقعیت تو ابراز هر احساسی مشکل دارم چه ناراحتی چ دوس داشتن البته ناراحتیو اصن نشون نمیدم تو واقعیت 

7.ادما....ادما ترسناک ترین موجودات کره زمینن فقط کافیه تو شرایط سخت قرار بگیرن خودشونو نشون میدن 

8سرو صدا و دعوا کردن...این یکیو از بچگی داشتم 

9.از فضاهای بسته,تاریک و روح و جن خیلیییی میترسم 

اینا برام از بقیش ترسناک ترن مخصوصا شماره یک و  دو و  سه و پنج 

روز سوم: یه شهر توی کشورت که دلت می خواد بقیه عمرت رو اونجا زندگی کنی.

 

شیراز یا تهران قطعا شایدم مشهد 

 

 

روز چهارم: یه نقل قول که می خوای باهاش زندگی کنی.

حتی اگه بدبخت ترین ادم دنیا هم هستی بخند با صدای بلند به مشکلاتت بخند حای اگه از درون داغونت کنن نشونشون نده 

روز پنجم: سه تا از بهترین سری های نتفیلیکس.

Friends 

Doctor Strange 

فیلم انگل 

روز ششم: 10 کاری که می خوای قبل از مرگت انجام بدی.


برم تا خرخره کیمچی بخورم 

دیدن بعضی از بیانیا 

پریدم از ارتفاع زیاد 

روانشناس شدن 

دور شدن از ادمای اطرافم 

با صدای بلند خندیدن 

بی حد خرید کردن 

عطر فروشی بزنم 

یه خونه بخرم 

یه ماشین مک لارن بخرم 

 یکیو بغل کنم مهم نیست کی باشه فقط بغلش کنم چون مدت زیادیه کسیو بغل نکردم 

 

 

روز هفتم: موقعیتی که می خواستی بگی نه، ولی مجبور شدی بگی "آره" و ازش پشیمونی.

 

اره خیلی ازین موقعیتا داشتم 

 

روز هشتم: ده بند/موزیسین/خواننده برتر.

 

همه بندای کیپاپ 

 

 

روز نهم: 10 تا خصوصیت که می خوای پارتنرت داشته باشه.

 

خببب 

 

1 منطقی باشه 

2 متفاوت با بقیه باشه 

3 جذاب باشه 

4 چشم مشکی باشه 

5 خیانتکار نباشه 

6دروغگو نباشه 

جاست همینا فعلا 
 

 

روز دهم: 10 تا جمله بنویس که بهت امید می دن، و برای 10 روز آینده اونارو بلند بخون.

 

فقط یه دوتا جمله هست 

1.همه چیز یروز تموم میشه به این روزا میخندی از ته دلت 

2.مهم نیست چند بار زمین خورده...همه زمین میخورن مهم بلند شدنه اونجاست که افراد قوی و ضعیف معلوم میشن 

جمله دوم رو خودم گفتم 

روز یازدهم: یه لیست از چیزهای کوچیک قشنگ زندگیت بنویس

 

اینکه هرشب خوابای عجیب و غریب میبینم راستش برام جالبه چون افرادیو میبینم که تو واقعیت باهاشون حرف نمیزنم یا اوناییکه تو مجازی هستن هم میبینم 

 

 

خب دیگه واقعا نمیدونم یادم نمیاد 

 

 

روز دوازدهم: چی باعث شد امروز بخندی؟

 

راستش امروز نخندیدم 

 

روز سیزدهم: 30 تا کاری که می خوای پیش از 30 سالگی انجام بدی.

 

یاخدا این همه کار؟!

1.اول اینکه خونه جدا  و ماشین بگیرم

2.به شغلی که میخوام برسم 

3.یه تتوی کوچولو دوباره بزنم 

4.به ادما کمک کنم 

5.ترسامو از بین ببرم  

6.برای همیشه شیراز زندگی کنم 

7.بیانیارو ببینم 

8.عطری که آرزوشو دارم بخرم 

 

خداییش چیز دیگه ای نیس 

 

 

روز چهاردهم: یه کار خوبی که امروز انجام دادی.

 

خب دیدم بابام گرفته بود برا اون کاپوچینو درست کردم برا خودمم شیرقهوه بعد بهش گوش دادم و بعد از اونم با الهام خانم راجب اینکه چرا از یکی دلخوره حرف زدم چیز خاصی نبودن درکل 

 

روز پانزدهم: یه نقل قول که تازگی ها خوندیش و روت تاثیر گذاشته.

میدونستی تنها عضوی از بدن که سرطان نمیگیره قلبه؟! اون فقط دوست داشتن حالیش میشه این ماییم که بهش نفرت ورزیدن رو یاد میدیم 

 

_will you be my boy again?!

روز شانزدهم: چی عصبانیت می کنه؟

 

من خیلی مواقع عصبی میشم اما نشونش نمیدم ولی چیزایی که عصبیم میکنن 

_ خیانت بزرگترین نقطه ضعفم 

_دروغ 

_تهمت بی جا زدن 

_دیدن ادمایی که ازشون بدم میاد مخصوصا مادربزرگ پدریم 

_گریه کردن بقیه واقعا عصبی کنندست 

_ادمای ضعیف 

_وقتی نتونم کاری ک میخوام رو انجام بدم 

_مجبور شدن ب انجام کارا 

اما تو صدر همش خیانته 

 

روز هفدهم: چیزهایی که درباره پدر و مادرت دوست داری و  چیز هایی راجبشون که ازشون بدت میاد .

 

ذاتا افراد کمی هستن ک از خانوادشون بطور کل راضی باشن و خب منم مثه بقیم دیگع 

راجب مامانم حرفی ندارم بزنم اما راجب بابام میگم 

اول خوبیاش:

1.بابام خیلیییی زیادددد مهربون و احساساتیه و عاشق بچه هاست

 

2.با اینکه ادم مذهبیه اما در رابطه با من اصن کاری نداره مثلا من تا کلاس هفتم حتی برای بیرون رفتنم شال نمیپوشیدم و اخرم عموم گفت زشته دیگه نپوشی و خب بقول همون طرف پوشیدن و نپوشیدن من یکیه 

 

3.توی خیلی از مساعل نظر من اولویته چون هم خودش و هم مامانم ادمای احساسی بودن و من بودم ک منطقیم تو کل خانواده و البته ک دلیلش یچیز دیگع هم بود 

 

4.خب بابام نسبتا با احترام باهام برخورد میکنه و اگه نخوام بغلم کنه یا نزدیکم شه قطعا اینکارو نمیکنه 

 

5.اگه مریض باشم و حتی قدیما اون بود ک کارامو میکرد و حتی الانم وقتی نمیتونم زیاد تکون بخورم جای خوابمو اون جمع میکنه و برام هم پدر بوده و هم مادر 

 

6.تنها کسی بود ک وقتی دیگران قیافمو,هیکلمو و حرف زدنمو مسخره میکردم کنارم بود 

 

7.اسمم رو بابام انتخاب کرد چون معتقد بود من مثله اسمم یه تیکه از ماهم و میتونم زندگی اون دوتارو روشن کنم و تنها کسیه ک فک میکنه اسمم برازندمه و اسمامون تقریبا مشابه هستن 

 

8.مثه بقیه خانواده ها سر درسم حساس نبود و نیست و حتی سر مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی کاریم نداره 

 

9.خداروشکرررررر اصن خوشش نمیاد زن یا دختر تو خونه کار کنه و چون تک فرزندم رسما هیچ کازی نمیکنم تو خونه و کسیم کاریم نداره 

 

10.عام و اینکه بابام همیشه میگه من سلیقم تو سه چیز عالیه یک انتخاب عطر,دو انتخاب غذای خوب,سه ترکیب رنگها و استایل 

 

11.من شباهت زیادی به بابام دارم هر دو تیز هستیم و از جمله افراد باهوش و با سیاست فامیلیم و من براش دقیقا مثله اب روی اتیشم وقتی عصبانیه 

 

12.میگه که وقتی یکی میزندت یا اذیتت میکنه اگه یبار زد تو دوبار یا سه بار بزن نزار کسی بزنتت یا اذیتت کنه 

 

و اما بدیاش:

1.بینهایت ادم عصبی شده شاید با من کار نداشته باشه اما تحمل کاراش گاهی از حد خارجه 

 

2.وقتی ناراحته هیچ شباهتی ب حالت عادیش نداره و عین مادربزرگم میشه و خب کاراش جدن زشتن 

 

3.با اینکه با انتخاب رشته و اینای من کاری نداشت اما با شغل اینده خیلی کار داره میگه یا دندونپزشکی یا جراحی قلب و البته ک مخالف صددرصدی روانشناسیه اما من فک نمیکنم کوتاه بیام اینبار

 

4.نمیدونم این بده یا نه اما معتقده ک من یه ادم بی احساس و سنگدلم و خوشحاله مثه بقیه خر نمیشم 

 

5.از یچیز من متنفره اونم اینه ک من دیوونه وار بابامو دوس داشتم اما هیچوقت حقو حتی روبروشم بهش نمیدادم و حقو به مامانم میدادم 

 

6.مقصر همه چیزو مامانم میدونست و میدونه مثلا وقتی  رفتم روانشناس هم میگفت تقصیر اونه با اینکه هیچ چیز اونجوری نیست 

 

7.بابام کسیه ک بیشتر از هرکسی تو دنیا دوسش داشتم اما متاسفانه کاری کرد از خیلی از چیزا متنفر شم و بترسم با اینکه اونکار رو در حق من نکرد اما بعضی اتفاقات تو سن کم تاثیرات بدی میزارن و خب هنوز باهاش حتی راجبش حرفم نزدم اما نمیشه فراموش کرد مخصوصا چیزیو که انگار فوبیا تو وجودته و ازش بدت میاد و خب بنظرم الکی دلیل اوردن براش کار درستی نیست 

 

8.بدترین چیزش اینه ک همیشه میگه من باید از زندگیم راضی باشم چون دلیلی برا ناراضی بودن ندارم 

 

9.از گریه کردن و نشون دادن ناراحتی من متنفره میگه گریه مال ادمای ضعیفه و اگه اینکارو بکنم تهش باید برم اشتی کنون بنابراین منم اهل گریه کردن نیستم به هیچوجه و کلا وقتی ناراحتم شاد تر میزنم 

 

اما با تموم بدیاش خوبیاش زیاد ترن شایدم من اینجور میبینم بهرحال من مثه اکثر بچه های تازه به دوران رسیده نیستم ک از همه چیز ناراضی باشم یا بخوام چسناله کنم و ازین چرت و پرتا من فقط واقع بین به رفتاراشون نگاه کردم 

 

روز هجدهم: یه نصیحت به خود جوانترت بده.

 

لازم نیست برای کسایی خودتو اذیت کنی که خودخواهن و حتی نمیشناسنت...نه سنتو میدونن نه تاریخ دقیق تولدتو و خودت رو دوست داشته باش حتی اگه نفرت انگیز ترین ادم دنیایی عاشق خودت باش و اینو بدون لازم نیست همیشه بی نقص باشی یا بهترین باشی تو ادمی و هرکسی نقصایی داره 

 

روز نوزدهم: فعالیت هایی که وقتی حوصله ت سر رفته دوست داری انجام بدی.

 

 

فیک مینویسم و میخونم 

ج ح بازی میکنم (از من ب شما نصیحت بازی نکنید )

فیلم یا سریال میبینم 

درس میخونم معمولا یا انگلیسی یا ریاضی 

یه بلایی سر قیافم میارم :/ 

پاسور یا منچ و مارپله بازی میکنم 

 

 

روز بیستم: 10 تا سوال بنویس تا با دوست پسرت یا دوستت بازی "boyfriend, friend tag" رو بازی کنی.

بازیه نکبت باریه راستش فک نمیکنم بازی کنم اما احتمالا راجب گذشته طرف ازش میپرسم 

 

روز بیست و یکم: 5 تا پادکستی که بهشون گوشی می کنی.

گوش نمیدم اصن 

روز بیست و دوم: اگه یه قدرت ماوراءطبیعی داشتی، اون چی بود؟

ذهن خونی و توانایی تشخیص دروغ در افراد یا دیدن روح ادما 

روز بیست و سوم: نظرت درباره زودیاک ساینت.

میدونی تقریبا میخوره اما بخشیش میگه ادمای رویاپرداز ک خب من اصلا رویاپرداز یا خیال پرداز نبودم و نیستم از طرفی گفته افراد اجتماعی ک بازم نیستم من 

روز بیست و چهارم: یه رویا/آرزویی که هر از گاهی آرزوش رو داری. (می خوای به حقیقت بپیونده.)

رویا نه اما یه ارزویی که دارم اینه ک بتونم روانشناس شدن خودمو ببینم چون فک کنم لیاقتشو بیشتر از هرچیزی دارم و برازندمه 

روز بیست و پنجم: خودت رو کسی می دونی که معمولا کارهاش رو به تعویق می اندازه؟

 

نه به هیچوجه از به تعویق افتادن کارا متنفرم هرچیزی باید طبق برنامه پیش بره 

 

روز بیست و ششم: یه اتفاقی که این ماه برات افتاد و تو از بابتش شکرگذاری.

چیزی نبوده فقط شاید برگشتن دونفر بوده همین  

روز بیست و هفتم: خودت رو از لحاظ چهره و اخلاق توصیف کن و درباره زشتی و زیبایی و بدی و خوبی اخلاقت توضیح بده 

او مای گاد سوال یکم سختیه برام 

چهره:چشمای درشت و مشکی و مژه های پر و بلند,لبای خب نمد چجوری بگم اما تو مایه های جنیه ب پ هست,دماغ بیریخت دارم _-_,موهای  بسیار بلند و مشکی رنگ صاف و خب رنگ پوستمم گندمیه رو به سبزه هست 

و از لحاظ چهره بدک نیستم اگه دماغمو فاکتور بگیریم چشمامو و لبا و موهای خیلی قشنگی دارم مخصوصا چشمام سو فک کنم از یک تا ده ب خودم 6 بدم و اینکه بنده بسی بیبی فیسم اصلا ب دخترای هفده ساله نمیخوره چهرم همه هم همینو میگن_-_

 

از لحاظ اخلاق:یه istj هستم 

درونگرا,منطقی,رازدار,کم حرف و اهل سکوت درواقعیت,نسبتا سرد و خشک,عاقل و باهوش,تیزبین و سیاستمدار,اهل فکر و عملم نه حرف زدن,ادم در ظاهر ریلکس در باطن بشدت استرسی و مضطرب,بینهایتتتتتتتتت خجالتی و منزوی,منحرف در باطن,تشخیص دهنده راحت احساسات, کسی که نمیتونه احساسات واقعیشو نشون بده,و ادم بشدت کینه ای,گاهیم بشدت مغرور و نسبتا رک البته مواقع خ کم,ینمه خ کم حسود ک خب ب هرچیزی حسادت نمیکنم جدن,صبور و قانع 

 

خب اخلاقم نه خوبه نه بد ولی اذیتت کنندست ینمه 

 

روز بیست و هشتم: 10 تا چیزی رو بنویس که می خوای از شرشون توی زندگیت خلاص شی.

 

1.گذشته 

2.کسایی که رو اعصابمن و نود درصدشونم دخترن 

3.کنکور نکبت بار 

4.زندگی با خانواده 

5.عذاب وجدان 

6.دلتنگی 

7.قلب و عشق 

8.درس خوندن 

9.صدام بی تردید 

10.خجالت بیجا 

 

روز بیست و نهم: افکارت درباره مردن.

 

خب من از جمله افرادیم علاقه شدیدی به مردن دارم نه برا چسناله و اینا نه دلایل من متفاوتن مرگ رها شدن از زندگی مسخره ی اینجاست ک بالاخره تموم میشه و قطعا بهتر از تحمل ادمای مسخره این دنیاست مرگ حس ازادی و رها شدن داره دیگه گریه نیست ناراحتی نیست مرگ برای من اینجوریه

روز سی ام: بدترین اخلاق هات رو بگو.

 

_خجالتی بیش از حد من شاید اینجا نشون ندم اما خجالتی بیش از حدم جوریکه هنوز تا هنوزه جلوی بزرگترا واژه دوس پسر و دوس دختر و رل رو اینارو نمیگم 

_حسادت....من اینجوری نیستم ک الکی حسادت کنم من فقط به بچه ها بیشتر حسودیم میشه 

_ناتوانی بیش از حد تو بیان احساسات....فک کنم بزرگترین مشکلمه 

_کینه ای بودن....هیچ چیزو فراموش نمیکنم و نمیبخشم حاضرم بگذرم اما نبخشم 

_استرسی بودنم جدن سر چیزای چرتم من استرس میگیرم 

 فک کنم همینا باشن نمیدونم واقعا 

عشقه نادی ام کسی روم چش نداشته باشه😐🔪 من یه خرم😐Li^^liبستنی قیفی کاترین🍦 *-* Anita عشقه نادی ام کسی روم چش نداشته باشه😐🔪 من یه خرم😐Li^^liبستنی قیفی کاترین🍦 *-* Anita *-* Anita عشقه نادی ام کسی روم چش نداشته باشه😐🔪 من یه خرم😐Li^^liبستنی قیفی کاترین🍦 عشقه نادی ام کسی روم چش نداشته باشه😐🔪 من یه خرم😐Li^^liبستنی قیفی کاترین🍦 *-* Anita عشقه نادی ام کسی روم چش نداشته باشه😐🔪 من یه خرم😐Li^^liبستنی قیفی کاترین🍦 عشقه نادی ام کسی روم چش نداشته باشه😐🔪 من یه خرم😐Li^^liبستنی قیفی کاترین🍦 عشقه نادی ام کسی روم چش نداشته باشه😐🔪 من یه خرم😐Li^^liبستنی قیفی کاترین🍦 *-* Anita عشقه نادی ام کسی روم چش نداشته باشه😐🔪 من یه خرم😐Li^^liبستنی قیفی کاترین🍦 *-* Anita عشقه نادی ام کسی روم چش نداشته باشه😐🔪 من یه خرم😐Li^^liبستنی قیفی کاترین🍦  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 | Chichu ^^ 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵 ... 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) ZiZi -_- ZiZi -_- ZiZi -_- 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) ☕.  Kawaii ☕.  Kawaii 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) ☕.  Kawaii ☕.  Kawaii ☕.  Kawaii ☕.  Kawaii ☕.  Kawaii 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐)
Last Comments :
bad girl
bad girl جمعه, ۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۲۲ ب.ظ

R U Happy Now?!


" چرا گریه نمی کنی ؟ درد رو حس نمی کنی؟ من میخوام که تو اسیب دیدن رو حس کنی"


ولی اون فقط یه لبخند غمگین زد و گفت،

"من با درد اشنام"

من شروع کردم به خندیدن به حرفاش. "تو؟ تو با درد اشنایی؟ تو نمی دونی که درد واقعی چه حسی داره . فکر می کنی خراشیده شدن زانوت و ناراحت شدن مامانت معنی درده؟ ها؟ احمق نباش! تو هیچی نمی دونی."

تهیونگ بدون هیچ واکنشی از جاش بلند شد . مثل اینکه حرف های کوک کاملا بی تاثیر بوده و گفت:

" کتاب رو از روی جلدش قضاوت نکن" و بعدش رفت.

 


کثیف ترین چیزیه ک دیدم 

میگن فلانی خوشیه زیاد زده زیر دلش غمگینه 

یا میگن کسی که یا همیشه غمگینه یا همیشه شاده برای جلب توجه 

یا میگن ذات ادما تو چهرشون نشون داده شده 

اما هیشکی نمیدونه تو قلب ادما چی میگذره 

این فن فیک بینهایت قشنگ بود 

درسته انگستش زیاد بود اما مفهوم قشنگی داشت به زیبایی نشون داد قضاوت اشتباه چه چیزهایی در پیش داره 

لاو یو :)

bad girl
bad girl جمعه, ۵ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۰۰ ق.ظ

تولدت مبارک سبایی من:)

سبای من 

دختر خوشگلم 

هلیای مهربونم 

هرچی از خوبیات بگم بازم کمه 

انقد خوبی که هیچکس نمیتونه چیزی بگه 

هیچوقت اشناییمون یادم نمیره 

اومدی بهم گفتی تو پری هستی؟!

منم عین یه تیکه یخ گفتم نه و ادامه داستان 

اما بعدش یهویی جذبت شدم 

جذب مهربونی و خوش قلبیت 

تو تنها کسی بودی ک لازم نبود کنارش دارک کویین همیشه شاد باشم 

میتونستم پانته آ باشم 

میتونستم ناراحت باشم 

و تو بدون اینکه کار خاصی بکنی فقط راجب مساعل روزمره حرف میزدیم و کم کم یادم میرفت 

اصلا معنای تو برای من خود ارامشه 

همیشه بودی پیشم 

یزمانی گوش دادی 

یزمانی گوش دادم بهت 

و ما شدیم مادر و دختر 

خندیدیم 

ناراحت شدیم 

خیلی چیزارو گذروندیم 

اما هیچوقت ازت ناراحت نشدم 

چون تو تک بودی برام

و هستی 

کسی هستی که برای اولین بار بهم گفت 

تو قوی ترین ادمی هستی که دیدم 

کسی که با پیامش تو ناشناس در حد مرگ ذوق زده شدم 

کسی که با حضورش ارومم میکنه 

و کسی ک به مرور بدون اینکه کاری کنه منو به خودش علاقه مند کرد 

تا ته تهش پیشتم و پشتتم باشه؟ 

تو تنها نیستی یه اوما بدکویین کنارته همیشه 

انقد دوست دارم ک نمیشه توصیفش کرد 

من مادرانه دوست دارم سبایی 

انقد که بابت تولد تو خوشحالم باور کن برای خودم نیستم 

امسال امیدوارم به ارزوهات برسی 

چون لایقشی 

چون قلبت پاکه 

و مسموم نیستی 

تولدت مبارک فرشته ی اوماش^^

در ضمن کادوتم میام بهت میدم 

و ببخشید تو تبریک تولد انقدر افتضاحم 

بمولا همیشه اینجوریم T_T 

 

پ.ن:اه امیدوارم اولین تبریک مال من باشه T_T 

 

 

bad girl
bad girl پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۲۸ ب.ظ

درس اول

هیچوقت نگو هرگز یا اصلا 

چون دقیقا سرت در میاد 

از جایی که فکرشم نمیکنی 

 

پ.ن:تجربه بسی مهمیه این جدیش بگیرید 

bad girl
bad girl چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۰۴ ب.ظ

اندر احوالات یک روز عادی انسانی بیکار(بهترین روز سال بود )

صب ساعت فک کنم هفت و  خورده ای بیدار شدم البته بخاطر زنگ در بود و رفتم به کاتوسام داخل بالکن اب دادم 

بعدش هیچی نشستم برنامه دیدم تا یازده که عموم گفت میخوام برم جایی بیا پیش بچه ها 

خداروشکر آنیتا و آرش خواب بودن منم همینطور دراز کشیدم تا چن دیقه بعد ارش بیدار شد و اینکه ارش تقریبا پنج سالشه فک کنم خیرسرش انگار دختره مجبورم کرد بغلش کنم تا بخوابه 

بعد از اونم اقا دلشون کره با گردو میخواست  منه فلک زده براش لقمه گرفتم بخوره T_T 

تازه کارتون نفرت انگیز باب اسفنجیم دیدم باهاشT_T بهم میگه شبیه اختاپوسی آجی پانتایا 

تا بالاخره عموم اومد و منم رفتم خونه خودمون و موقع نهار شد و بقیه هم اومدن و حقیقتا از نهار خوشم نیومد ماهی بود و دیدمش اشتهام رفت اصن 

بنابرین نخوردم و رفتم پای گوشی تا ساعت سه شد یه نکبت عوضی بهم گفت بیا فیلم ترسناک ببینیم منم از بیحالی و بی حوصلگی گفتم باشه 

دیدن ما همانا و جیغ زدنای منم همانا اصن از ثانیه اول فیلم ترسیدم تا یجایی که گوشی کنارم زنگ خورد و منم ظرف پفیلای تو دستمو اشتباهی زدم تو تلویزیون و تلویزیون بیچاره نابود شد و من موندم و پدر گرامم ک اومد و جدن بم نمیخورد کار من باشه چون اروم ترین بچه ی خانوادم درواقع فک نکنم تا الان ازینکارا کرده باشم و دیگه هیچی مجبور شدم پول یه تلویزیون جدیدو خودم بدم T_T 

دیگه بعدشم هیچی شب شد و من همچنان کاری نمیکردم فقط یکی یه چیزی گفت که به بابای گرامی بگم چون خودش میترسید منه بخت برگشته هم دیگه گفتم 

اما تا صب خوابم نبرد نزدیک ساعت شیش خوابیدم و هشت و خورده ای بیدار شدم تا الان دقیقا 

 

 

پ.ن:گاد این یکی خیلی طولانی شد ولی جدن روز باحالی بود مخصوصا قسمت تلویزیون خداییش در حد فاک میترسم از فیلم ترسناک 

𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) taehyung lover taehyung lover taehyung lover taehyung lover Vkook. Darya
Last Comments :
bad girl
bad girl سه شنبه, ۲ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۰۰ ب.ظ

میشه به این سوالا جواب بدید؟!

اهم راستش من چند تا سوال دارم و خوشحال میشم بهشون جواب بدید ^^

 

1.بنظرتون عشق وجود داره؟!اگه داره عشق چیه و چجوریه؟!

2.بنظرتون خیانت کار درستیه؟!چرا؟!و چه واکنشی نسبت بهش نشون میدین!!؟

3.منطقی بودن بهتره یا احساسی بودن؟!دلیلش؟!

4.هدفتون از انتخاب شغل آیندتون چیه؟ (مثلا اگه میخواید پزشک اطفال بشید چرا این شغل رو انتخاب کردین؟!)

5.ایا به خودکشی فک کردین تا الان؟! و دلیل خودکشی چی میتونه باشه؟ 

6.و مهم ترین سوال من با شماها چه نسبتی دارم دقیقا؟!لطفا همگی نسبتتون با بنده رو بگید چون بعضیارو دقیق نمیدونم 

 

 

اخیش بالاخره سوالاتمو پرسیدم جدن راجب جوابا کنجکاوم و دوس دارم بدونم نظر بقیه چیه 

Katrin ^^ Chichu ^^ Katrin ^^ عشقه نادی ام کسی روم چش نداشته باشه😐🔪 Li^^li .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 Katrin ^^ عشقه نادی ام کسی روم چش نداشته باشه😐🔪 Li^^li 𝒃𝒂𝒅 𝒌𝒊𝒏𝒈 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 Katrin ^^ عشقه نادی ام کسی روم چش نداشته باشه😐🔪 Li^^li 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) 𝒃𝒂𝒅 𝒌𝒊𝒏𝒈 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 Haran ‌‌‌‌‌‌ Arefeh 🍓🌈 شهید شد مرددد پودر شددددد بفاک رفتتتت bad girl 𝓴.𝓱𝓪𝓷𝓸𝓵.. (میچانک😂😐) JEON JK 🖤🥀 ՏѦГѦ ‌‌‌‌‌‌‌ 🖤🥀 ՏѦГѦ ‌‌‌‌‌‌‌ taehyung lover • 𝐉𝐈𝐖𝐎𝐎 •  𝒃𝒂𝒅 𝒌𝒊𝒏𝒈 taehyung lover 𝒃𝒂𝒅 𝒌𝒊𝒏𝒈 .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 taehyung lover taehyung lover .. 𝙋𝙖𝙧𝙞𝙣𝙖𝙯 𝒩𝒶𝓈𝒽ℯ𝓃𝒶𝓈 ✞︎ 𝒩𝒶𝓈𝒽ℯ𝓃𝒶𝓈 ✞︎  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 | taehyung lover  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 | *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 |  | 𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧 | *-* Anita *-* Anita *-* Anita *-* Anita
Last Comments :
bad girl
bad girl سه شنبه, ۲ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۰۹ ق.ظ

تولدت مبارک بارانی

*اهم میکروفون رو در دست میگیره 

بارانی کیوتیم تولدت مبارک نوه اند دونسنگ گلم 

خیلی خیلی دوست دارم و مطمئنم انقد خوبی ک همه دوست دارن 

اولین روز اشناییمون انقد برا فندومامون عر زدیم ک شب شد 

و بعدش دیگه فهمیدم تو نوه من بیدی درواقع 

خیلیییییی خوبی تو دختر 

راستش من تو تبریک تولد گفتن افتضاحم پوزش میطلبم 

و اینکه میام وبت کادوتو میدم 

تولدت بازم مبارک کیوتی من 

قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی
Made By Farhan TempNO.7